آسمان علم


 
  فال تاروت ...

 

به احترام جهل مردم، کلاهتان را از سر بردارید و لبخند ژوکوند بزنید. 

فال، فال تاروت، فال قهوه.

در هزاره‌ی سوم پس از میلاد، عصر ادعای پیشرفت عقول، رمال‌ها و فال‌گیرها از گوشه‌ی امن خانه‌هایشان و کنار خیابان و پارک‌ها خارج شده و در میان فرهیختگان و شاغلان مشاغل مهم ظاهر شده و برایشان آینده را پیش‌گویی و گذشته‌ی فراموش‌شده را یادآوری می‌کنند، خواستگارهایشان را نشان می‌دهند که با اسب‌های سفید مدر روز در آینده‎ای نزدیک، پشت در خانه‌شان صف می‎کشند، به زن همسایه تهمت می‌زنند که بگویند شوهرها به زن‌ها خیانت می‌کنند، گاهی نیز دزد مالشان را می‎یابند.

فال، فال تاروت، فال قهوه

ای کسانی‌که نان جهل مردم را می‌خورید، به احترام جهل مردم، کلاهتان را از سر بردارید و بر سر افرادی بگذارید که می‎خواهند از واقعیات زندگی‌شان فاصله بگیرند و کمی در مستی بی‎خبری بخوابند و توهم کنند، پولی بگیرید و چند صباح دنیار ا با احمق فرض کردن مردم و احمق کردنشان بگذرانید و شب، پیش از خواب به این عقلانیت مدرن قاه‌قاه بخندید و اصلا تصور نکنید دنیای دیگری نیز وجود دارد، دنیایی که گذشته و آینده را واقعا نشان می‌دهد، گذشته‎ای در بی‎خبری و آینده‎ای در عذاب.

موضوعات: سبک زندگی, آخرالزمان
[پنجشنبه 1398-04-27] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هنوز مانده‎است به آخرالزمان ...

 

 

هنوز مانده‎است تا آخرالزمان، تا وقتی‏که کارد به استخوان برسد، هنوز مانده‎است تا صبر خدا تمام شود، هرچند چیزی در او تمام نمی‎شود. هنوز می‌توان در میان تنی چند از مردمانِ مؤمن بود و نترسید، هنوز می‎توان ندبه خواند و در فراق حضرت حجت گریست و نترسید. هنوز، مترو که سوار می‎شوی، در خیابان که راه می‎روی، فروشگاه که می‎روی، خانم‌های محجبه را می‌بینی و دلت گرم می‌شود که دین خدا هنوز، طرفدار دارد. هنوز مانده‎است به آخرالزمان، به روزی که اگر کسی مؤمن از دنیا برود، ملائکه شگفت‎زده می‎شوند. هنوز مانده‌است به آخرالزمان، به روزی که آدم‎‎ها به خاطر غذا با یکدیگر بجنگند و گرسنگی دین را از آن‏ها بگیرد. هنوز مانده است به روزی که غیرت مردها تمام شود و عفت زنان در کتب اساطیرالاولین نگاشته شود، باران نبارد و یا اگر ببارد در وقت نامناسب ببارد. هنوز مانده‎است به آخرالزمان.

دوست من! می‎خواهی منتظر بمانی تا تمام پیش‌بینی‌ها به وقوع بپیوندد و حضرت حجت، دیرهنگام، تدابیرش را به ما نشان بدهد، انتقام سیلی مادر را بگیرد، انتقام علمِ مانده در ابتدای جادة ظهور دین، انتقام پسرک مدینه را که به جرم شیعه بودن جلوی چشم مادرش سر بریده شد، انتقام آن کودک آفریقایی که به جرم سیاه بودن چیزی برای خوردن ندارد، در عوض ایدز می‎گیرد، تب مالاریا را تجربه می‎کند و سفیدپوست آن‎سوی قاره، ثروتش را می‎دزدد و برای فرزندش هواپیمای اختصاصی می‎خرد و به آن پسرک سیاه قاه‎قاه می‎خندد؟ هنوز مانده است به آخرالزمان، به بدتر از این‎ها، اما تو بیا و با هم به درگاه الهی برویم و باقی‎ماندة غیبت را بخریم.

دوست من! نمی‎خواهی کمی به خودت بیایی و برای تعجیل در آمدن آن موجود سراسر نور و پاکی دعا کنی، نمی‌خواهی با او ارتباط بگیری و در این زمانه‌ای که مارا به سوی هول و ترس می‎کشاند، خودت را ایمن کنی؟ نمی‎خواهی خداوند باقی‎ماندة غیبت را بر ما ببخشد و اورا به ما برساند و بیشتر از این شرمندة خودش و ملائکه‌اش نشویم، حتما باید کارد به استخوان برسد که به خودت بیایی و با آن یار غایب خلوت کنی و از او بخواهی دعای مستجابش را در حق ما بکند که زودتر بیاید و جهان را از این بی‎دینی و کم‎دینی نجات دهد؟ بهتر نیست خودمان را در دریای دعای برای او غرق کنیم و باقی‎ماندة غیبت را بخریم و جهان رو به ظلمت را نجات دهیم؟ ما که می‌دانیم اگر همگی و با اخلاص از خدا بخواهیم که اورا برساند، می‎رساند.

هنوز مانده‎است به آخرالزمان، اما خود من، دوست من! باور کن آن‎روزها سخت‌تر از امروز است، بیا و نگهبان سرزمین دعا باش و نخواه که باقی‎ماندة غیبت را هم ببینی.

موضوعات: آخرالزمان
[یکشنبه 1398-01-25] [ 11:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ایستگاه آخرالزمان ...

 

سال‎ها پیش در سفری به مشهد در نمازخانة بین راه جایی برای نماز خواندن نبود، وقت هم ضیق بود و مسافران باید خیلی سریع نمازشان را می‎خواندند که از اتوبوس جا نمانند. یادم می‌آید پیرزنی خمیده کنار من ایستاده بود و نماز می‌خواند، وقتی من حمد و سوره می‎خواندم، او به رکوع می‌رفت، وقتی او به سجده می‌رفت من به رکوع می‌رفتم. طور دیگری نمی‌شد نماز خواند.‌

سفر نوروزی امسال، اما، حس تأسف عمیق در من ایجاد کرد. گرچه مسافران اتوبوس ما خیلی کم بودند، اما جز سه چهارنفر، کسی نماز نخواند. در نمازخانه با آسایش و وسعت جا می‌توانستی نمازت را بخوانی، بدون آن‌که کسی وسط نماز  مُهرت را بردارد، بدون آن‌که بوی بدی بیاید و یا حتی کسی تورا هل بدهد و موقع نماز خواندن به صورتت خیره شود که وقتی نمازت تمام شد سریع جایت را بگیرد.

اما من در آن نمازخانة تمیزی که فقط خودم آن‌جا را درک کردم، تأسف خوردم و دلم برای نماز چندسال پیش سفر مشهد و آن پیرزن خمیده تنگ شد. با خودم فکر کردم چقدر سریع اتفاقات آخرالزمان رخ می‎دهد، تمام آن‎چه که در روایات پیش‌بینی شده است.

این‌همه سال بشر برای پوشش مناسب انسانی تلاش کرده و خود را و عیوب خود را پوشانده، اما آدم‌های آخرالزمان چقدر راحت دستاوردهای هزاران‌ساله را زیر بی‌مسئولیتی خود مخفی می‌کنند و ژست مدرنیته می‎گیرند، مانتو را از تن و روسری را از سر می‌کَنند و با آرامش در اتوبوس می‌خوابند.

آخرالزمان چقدر دردناک است و پاک زیستن به اساطیرالاولین می‌مانَد. دلم برای سال‎های دور تنگ شده است. گاهی فکر می‎کنم کاش در عصر دیرینه‎سنگی زندگی می‌کردم و در تاریخ محو می‌شدم و این روزهای سخت بی‎مبالاتی را نمی‎دیدم. صحنة دادزنی دختران را در اماکن به اصطلاح فرهنگی مشاهده نمی‌کردم که عکس گرفتن را تبلیغ می‌کنند و یا آن دختری که لباس سنتی می‌پوشد، لبخند می‌زند و مردم را به عکس گرفتن با لباس‌های محلی تشویق می‌نماید.

اما بعد با خودم می‌گویم: تو بنده‌ای و حق اعتراض به خالق را نداری که چرا نعمت حیات را در این عصر به تو بخشیده، که مصلحت و حکمت او با مصلحت و حکمت تو فرق دارد. گاهی نیز به صبر خدا می‌اندیشم و می‎ترسم از عذابی که هنوز نیامده است، عذابی مثل عذاب‌های قوم نوح و ثمود و لوط؛ همان‎هایی که در تاریخ محو شدند. گناهشان شاید یک‌‎هزارم گناهان عصر جدید باشد اما عذابشان سخت و جانکاه بوده است. مگر می‎شود با این گناهان عصر جدید، روح انسان در آرامش باشد و خدای سبحان عذابی برایمان در نظر نگرفته باشد؟!

این‎جا ایستگاه آخرالزمان است که سریع پیش می‌رود و ما را به سمت عذابی می‎کشاند که حتما خالق برای بی‎حرمتی به کمال انسانی و فراموش کردن فطرت توحیدی برایمان تدارک دیده است. ایستگاه آخرالزمان.

موضوعات: سبک زندگی, آخرالزمان
[شنبه 1398-01-17] [ 10:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  300هزار تومان ضرر ...

 

رادیوی ماشین روشن بود و بعد از پخش آهنگ، گوینده حمایت از کالای ایرانی را تبلیغ می‌کرد.

داغ دل راننده تازه شد. می‌گفت هفته‌ی گذشته برای ماشینش یک صفحه‌ی گیر بکس ایرانی به قیمت 110هزار تومان خریده و 70هزار تومان هم اجرت نصب پرداخت کرده است.

چند روز بعد صفحه خراب می‌شود و او مجبور می‌شود صفحه‌ی جدید و این‌بار کره‌ای به قیمت 200هزار تومان بخرد و 70هزار تومان هم اجرت نصب پرداخت کند.

صفحه گیربکس ایرانی را به نمایندگی می‌برد و شرح ماوقع می‌کند. آن‌ها نیز گارانتی را قبول نمی‌کنند و می‌گویند باید قبل از این‌که صفحه را عوض می‌کردی، ماشین را به این‌جا می‌آوردی. او هم توضیح داده که اگر صفحه گیربکس خراب باشد، ماشین حرکت نمی‌کند. 

خلاصه، آن‌ها گیربکس را برای این‌که ببینند مشکلش چیست نگه می‌دارند، که اگر اشکال از خود جنس باشد، صفحه‌ی جدیدی به او بدهند.

می‌گفت: اگر صفحه‎ی جدیدی به او بدهند، که نمی‌دهند، برای حمایت از تولید ایرانی 300هزار تومان،معادل سه‌روز کار ضرر کرده است.

راست می‌گفت، درآمدهای پایین، بیکاری‌های طولانی‌مدت و قیمت بالای کالاهای اساسی، انگیزه‌ی حمایت از تولید ملی را کم می‌کند، به‌خصوص که این‌گونه ضررهای مالی هم برای قشر کم‌درآمد داشته باشد.

به او گفتم: حق با شماست، اما کشور کره، کره شد به خاطر این‌که مردم از تولیدات داخلی‌شان، هرچند با ضررهای زیاد، حمایت کردند. 

او در پاسخ گفت که دوست دارد از کالای ایرانی استفاده کند، اما این‌جا خلاف کشورهایی مثل آلمان، فقط مردم ضرر می‌کنند و مسئولان بی‌خیالند.

حمایت از تولید ملی آن است که مسئول مملکت نیز خودش از خودروی ایرانی و لوازم جانبی ایرانی برای خودرویش استفاده کند و او نیز از تولید داخلی حمایت نموده و تبعات مالی‌اش را نیز تحمل کند، نه آن‌که کارکنان شرکت‌های خودروسازی، خودشان ماشین‌های خارجی داشته باشند و به ملت امر و نهی کنند که از تولیدشان، آن‌هم با قیمت بالا خریداری کنند. 

موضوعات: آخرالزمان
[یکشنبه 1397-03-20] [ 06:11:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  313 نفر کجایند؟ ...

 

313 نفر کجایند؟

یکی از سؤالات مردم این است که آیا در حوزه‎های علمیه با این تعداد طلبه، استاد، فاضل و عالم، 313 نفر آدم خوب و پاک وجود ندارد که امام علیه‌السلام ظهور کنند؟ در پاسخ به این سؤال می‌توان از چند مقدمه نتیجه گرفت که چرا امام علیه‌السللام ظهور نمی‌کنند.

مقدمه‌ی اول: برای ظهور امام علیه‌السلام، مردم همه‌ی جهان باید تشنه باشند، تشنه‌ی ظهور کسی‌که آن‌ها را از بلا برهاند. اما الان مردم تشنه نیستند، حتی خود شیعیان که می‌دانند و باور دارند امام علیه‌السالم نجات‌دهنده‌ی بشر و  پایان‌دهنده‌ی ظلم هستند، تشنه‌ی ظهور نیستند. همه‌ی فرزندان آدم علیه‌السلام باید باور  کنند که آمریکا نمی‌تواند مشکلات آن‌هار احل کند، اما در میان شیعیان کشور خودمان که ادعای محبت امام زمان علیه‌السلام را دارند، به آمریکا و برحام و سازمان جهانی اقتصاد و … بیشتر از معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام دل بسته‌اند. تا زمانی‌که مردم نخواهند، امام ظهور نمی‌کنند.

مقدمه‎ی دوم: تلخ است، اما 313یار که بتوانند سران کشورها شوند، با انحرافات عقیدتی بجنگند، سیاست مدن بدانند، اخلاق‌محور باشند، خاص‌الخاص یاران حضرت باشند، وجود ندارد. شاید هیچ‎وقت هم در یک‌زمان وجود نداشته باشند. رجعت در اندیشه‌ی شیعه، شاید همین باشد که 313 نفر در طول تاریخ جمع شوند که وقت ظهور بیایند و یاری‌کننده‌ی امام عصر علیه‌السلام بشوند.

نمی‌خواهم تلخ به ماجرا نگاه کنم، اما برخی خواصمان، خواسته یا ناخواسته، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، فرقه‌هایشان را برجسته می‌کنند، دو روزه‌ی دنیا را جدی می‌گیرند و فکر می‌کنند تا ابد جاودانه‌اند. تلخ‌تر این است، امام که بیایند، شاید اول انحراف خواص شیعه را جبران کنند و به تعرض‌های آن‌ها به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام پایان دهند. همان‌هایی که اندیشه‌ی توحیدی حضرات معصومین علیهم‌السلام را با اندیشه‌های انحرافی آمیختند. تلخ است، اما مسئله این است …

مقدمه‌ی سوم: امام زمان علیه‌السلام صرفا به آدم خوب احتیاج ندارد که حتما 313 نفر انسان پاک و نماز شب‌خوان در حوزه‌های علمیه وجود دارد، اگر قحطالرجال است، قحط‌العباد نیست. اما خوب بودن، اخلاق خوب داشتن، عالم ربانی بودن، حتی راه‌های آسمان را بلدبودن، نمی‌تواند به‌تنهایی معیارهای 313 نفر هسته‌ی مرکزی یاران حضرت باشد. زیرا جهان از فیلتر متخصصان و متعهدان به شریعت و دین باید اداره شود، هریک از آن‌ها را شخص نداشته باشد، کار درست پیش نمی‌رود.

نتیجه: 1-افراد متخصص و متعهد به شریعت اسلام تربیت کنیم. 2-عامل به شریعت باشیم که اگر جزء 313 نفر نیستیم، حتما هسته‌های بعدی یارانش را تشکیل دهیم. 3-در عصر تردید و دودلی، ثقلین را خوب بشناسیم و از آن‌ها پروی کنیم که گمراه نشویم. 4-انحرافات را بشناسیم و علیه آن اقدام کنیم. زمانه‌ی سختی است، واقعا دین مانند آتش در کف دست است.

و سرانجام دعای از ژرفنای وجود: اللهم‌ عجل لویک الفرج

موضوعات: آخرالزمان
[جمعه 1397-03-18] [ 12:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت