سال‎ها پیش در سفری به مشهد در نمازخانة بین راه جایی برای نماز خواندن نبود، وقت هم ضیق بود و مسافران باید خیلی سریع نمازشان را می‎خواندند که از اتوبوس جا نمانند. یادم می‌آید پیرزنی خمیده کنار من ایستاده بود و نماز می‌خواند، وقتی من حمد و سوره می‎خواندم، او به رکوع می‌رفت، وقتی او به سجده می‌رفت من به رکوع می‌رفتم. طور دیگری نمی‌شد نماز خواند.‌

سفر نوروزی امسال، اما، حس تأسف عمیق در من ایجاد کرد. گرچه مسافران اتوبوس ما خیلی کم بودند، اما جز سه چهارنفر، کسی نماز نخواند. در نمازخانه با آسایش و وسعت جا می‌توانستی نمازت را بخوانی، بدون آن‌که کسی وسط نماز  مُهرت را بردارد، بدون آن‌که بوی بدی بیاید و یا حتی کسی تورا هل بدهد و موقع نماز خواندن به صورتت خیره شود که وقتی نمازت تمام شد سریع جایت را بگیرد.

اما من در آن نمازخانة تمیزی که فقط خودم آن‌جا را درک کردم، تأسف خوردم و دلم برای نماز چندسال پیش سفر مشهد و آن پیرزن خمیده تنگ شد. با خودم فکر کردم چقدر سریع اتفاقات آخرالزمان رخ می‎دهد، تمام آن‎چه که در روایات پیش‌بینی شده است.

این‌همه سال بشر برای پوشش مناسب انسانی تلاش کرده و خود را و عیوب خود را پوشانده، اما آدم‌های آخرالزمان چقدر راحت دستاوردهای هزاران‌ساله را زیر بی‌مسئولیتی خود مخفی می‌کنند و ژست مدرنیته می‎گیرند، مانتو را از تن و روسری را از سر می‌کَنند و با آرامش در اتوبوس می‌خوابند.

آخرالزمان چقدر دردناک است و پاک زیستن به اساطیرالاولین می‌مانَد. دلم برای سال‎های دور تنگ شده است. گاهی فکر می‎کنم کاش در عصر دیرینه‎سنگی زندگی می‌کردم و در تاریخ محو می‌شدم و این روزهای سخت بی‎مبالاتی را نمی‎دیدم. صحنة دادزنی دختران را در اماکن به اصطلاح فرهنگی مشاهده نمی‌کردم که عکس گرفتن را تبلیغ می‌کنند و یا آن دختری که لباس سنتی می‌پوشد، لبخند می‌زند و مردم را به عکس گرفتن با لباس‌های محلی تشویق می‌نماید.

اما بعد با خودم می‌گویم: تو بنده‌ای و حق اعتراض به خالق را نداری که چرا نعمت حیات را در این عصر به تو بخشیده، که مصلحت و حکمت او با مصلحت و حکمت تو فرق دارد. گاهی نیز به صبر خدا می‌اندیشم و می‎ترسم از عذابی که هنوز نیامده است، عذابی مثل عذاب‌های قوم نوح و ثمود و لوط؛ همان‎هایی که در تاریخ محو شدند. گناهشان شاید یک‌‎هزارم گناهان عصر جدید باشد اما عذابشان سخت و جانکاه بوده است. مگر می‎شود با این گناهان عصر جدید، روح انسان در آرامش باشد و خدای سبحان عذابی برایمان در نظر نگرفته باشد؟!

این‎جا ایستگاه آخرالزمان است که سریع پیش می‌رود و ما را به سمت عذابی می‎کشاند که حتما خالق برای بی‎حرمتی به کمال انسانی و فراموش کردن فطرت توحیدی برایمان تدارک دیده است. ایستگاه آخرالزمان.

موضوعات: سبک زندگی, آخرالزمان
[شنبه 1398-01-17] [ 10:33:00 ب.ظ ]