آسمان علم


 
  دکتر داریوش شایگان ...

 

دکتر داریوش شایگان

امروز صبح خبر ناراحت‎کننده‌ای شنیدم، خبر کوتاه بود: دکتر شایگان مرد. اول جا خوردم، اما بعد دیدم جای غافگیری نیست، مرگ است دیگر، کسی‌را خبر نمی‎کند، می‎آید و می‎برد. دیروز هم زن جوانی را که می‎شناختم به خانه‎ی ابدی‎اش برده بودند. اما دکتر شایگان با ان زن جوان تفاوت داشت، جناب دکتر روشن‌فکر صاحب کتاب بود که برای انقلاب تلاش نموده و حالا پشیمان بود و از مردم به خاطر اشتباه نسلشان عذرخواهی کرده بود. 

پیش از این با آثار دکتر آشنا بودم، «ادیان و مکتب‎های فلسفی  هند» و «آئین هندو و عرفان اسلامی» بسیار  در نگارش پایان‎نامه‎ام به من کمک کرده است. جوانان دانشگاهی دهه‎ی 60 و 70 کتاب‎هایش را می‎خواندند و شاید به روشن‎‎فکری‎اش غبطه می‎خوردند.

امروز وقتی شنیدم او به خاطر روشنفکری‎های قبلی‎اش از مردم ایران عذرخواهی کرده، به فکر فرورفتم. نکند آن‎ها که در جبهه‎ی اسالم قرار گرفتند و انقلاب کردند، روزی پشیمان شوند و عذرخواهی نمایند. همان‎ها که نظام را شکل دادند، اداره کردند و … . کاش! آن‎ها که انقلاب کردند، وقتی در برابر عدل الهی قرار گرفتند از خدا به خاطر انقلاب عذرخواهی نکنند، کاش عملکردشان آن‎قدر درست باشد که نجاتشان دهد.‎

موضوعات: مناسبت‌ها
[جمعه 1397-01-03] [ 01:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  فهم اندک ...

 

فهم اندک

پرسه زدن در راه‌روهای کتاب‎فروشی و میان کتاب‎ها و یافتن گمشده‌ای که تورا برای کشف ناشناخته‌ای یاری کند، چقدر جذاب و مفرّح است. هیچ تفریحی مرا این‌گونه به وجد نمی‎آورد. کتاب‌فروشی همیشه جای آرامی است که می‌توانم دقایق حضور در ان‌را به هیچ‎چیز جز کتاب نیندیشم.

طبق عادت این چندسال اخیر، دو روز پیش از شروع تعطیلات برای خرید کتاب به کتاب‎فروشی رفتم. خیلی برایم عجیب بود که چقدر فرهنگ و تمدن کشورم عوض شده است. پیش از این وقتی به کتاب‎فروشی می‌رفتم، محیط آرامی می‎دیدم که می‎توانستم در آن با آرامش کتاب مورد نظرم را بیابم. اما کتاب‌فروشیِ آن‎روز با موسیقی تند و حجاب بسیار نامتعارف یکی از فروشندگان مرا به شدت آزار می‎داد.

قفسه‎ها را نگاه می‎کردم که درباره‎ی موضوع پایان‎نامه‎ام کتابی پیدا کنم. قفسه‎ی کتاب‎های قرآنی اولین جایی بود که نگاه کردم، اما چیزی نیافتم. قفسه‎های دیگر را نیز نگاه کردم و دوباره به سراغ کتاب‎های قرآنی رفتم.

کتاب‎های اولین قفسه از پایین را یکی‌یکی برداشتم و نگاه کردم. جالب بود، کتاب‎های مورد نظر من در جایی دور از چشم قرا داشتند که برای یافتنشان باید خیلی تلاش می‎کردم. از فروشنده سراغ کتاب‎های تفسیری را گرفتم، به جز دو نمونه، تفسیر دیگری در کتاب‎فروشی به این بزرگی وجود نداشت. به او گفتم، جای کتاب‎های قرآنی‎تان خوب نیست. پاسخش تکان‎دهنده بود: چیدمانمان این‎طوری بوده، کتاب‎های قفسه‎های بالا هم کتاب‎های خوبی هستند، کتاب‎های دکتر شریعتی.

او کتب قرآنی را با دکتر شریعتی مقایسه می‎کرد. چقدر فهم او اندک به نظرم می‎آمد. اما بعد، فکر کردم دین را چگونه برایشان تبیین کرده‎ایم که انتظار فهم و درک افزون‎تر داریم؟

دینی که با گناهان کبیره و عذاب‎های اخروی تعریف شده است، دینی که خوفش بر رجایش پیشی گرفته، حجابش را در چند متر پارچه تعریف کرده نه در عفاف وحیا، به ناگزیر روزی با ورود هجمه‎ی تکنولوژی دشمن به یغما می‎رود. آخر دین، بهشت هم دارد و وفق و مدرا با مخالفان، نماز ادا که دارد، قضا هم دارد. همه‎ی دین سخت‌گیری نیست، آسان‎گیری‎هایش را نگفتیم که آسان جوانانمان را از دست داده‌ایم.

موضوعات: سبک زندگی
 [ 12:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت