تغییر رویکرد خانوادهها به کار دختران
در دو دههی اول پس از انقلاب، اگر دختری میخواست برای کار به کارخانهها برود با مخالفت شدید خانواده مواجه میشد. کار دختران در کارخانهها و به ویژه مراکزی که شبکاری هم داشتند، یک هنجارشکنی محسوب میگشت که خانوادههای مذهبی و سنتی آنرا برنمیتابیدند. دلیل مخالفت خانوادهها با کار دختران در اینگونه مراکز، مناسب نبودن محیط کارگری برای دختران مطرح میشد.
اما در چندسال اخیر، نگاه خانواده به کار دختران تغییر کرده، خانوادهها یا دخترانشان را به دانشگاه میفرستند که پس از فارغالتحصیلی به کار آبرومندی مشغول شوند و اگر دانشگاه نیز پذیرفته نشوند باید کار کنند؛ نوع کار شاید خیلی مهم نباشد؛ هدف آن است که دختران دستشان در جیب خودشان باشد.
در عصو حاضر، خانوادهها به راحتی و با افتخار از کار دختران سخن میگویند، چه بسا خودشان پیشقدم شده و برایشان کار پیدا میکنند، با این پارتی و آن پارتی صحبت میکنند. و گاهی نیز آنها را بیکار خطاب کرده و سرزنش مینمایند. این نشانهی تغییر شگرف در نوع دید جامعه است که محصول تفکر مدرن میباشد.
سؤال: چرا خانوادهها به کار دختران روی آوردهاند و از آن حمایت میکند؟ پاسخ به این پرسش را میتوان در سبک زندگی جامعه جستجو کرد. سبک زندگی، شیوهی تفکر و عملکرد افراد جامعه است که تحت تأثیر اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و دینی و متناسب با پیشرفتهای جامعه با تغییر و تحول مواجه میگردد. در سالهای اخیر، سبک زندگی مردم به دلایل مختلف تحتالشعاع اندیشههای غیردینی قرار گرفته است.
سبک زندگی تحت تأثیر عواملی مانند مصرفگرایی، تغییر نیازها و افزایش آنها، تغییر معیارهای ازدواج، مادیگرایی به جای آخرتگرایی و مواردی از این قبیل قرار گرفته و سازوکار زیست فردی و اجتماعی را دستخوش تغییرات اساسی نموده است، البته همین مسائل نیز باعث تغییر نگرش خانوادهها به کار دختران شده است.
مصرفگرایی: در سالهای اخیر، جامعه هرچه سریعتر به سوی مصرفگرایی پیش میرود. رسانههای جمعی بهویژه تلوزیون، سینما و شبکههای اجتماعی در این مصرفگرایی نقش بهسزایی دارند.
تلوزیون و سینما نقش مهمی در ظهور قشر تازهای به نام سلیریتی داشته است. ستارهها در دو عرصهی هنر و ورزش به افکار خانوادهها نفوذ کرده و به ویژه جسم و روح جوانان را در سیطرهی خویش گرفتهاند. دختران و پسران جوان با نوع زندگی آنها خو گرفته و دوست دارند مانند آنها ماشینهای گرانقیمت، خانههای بالای شهر، سفرهای خارجی، مهمانی و … داشته باشند، مانند آنان بپوشند و حتی بخورند.
ستارهها خودشان نیز تحت تأثیر ستارههای خارجی هستند. به همین دلیل، اندیشههای وارداتی که با دین و فرهنگ اصیل جامعه تفاوت دارد، روزبهروز شیوع پیدا میکند. مصرفگرایی محصول تفکر سرمایهداری است نه تفکر الهی. وقتی تفکر سرمایهداری از طرق مختلف از جمله ستارههای هنری و ورزشی به جامعه تقدیم شد، تفکر الهی که میگوید دنیا فقط تا آنجا ارزشمند است که بتواند ذخیرهای برای آخرت باشد، رنگ میبازد. متولیان فرهنگی به هوش باشند، اگر تا به حال نبودهاند.
یکی از اشکالات برنامههای تلوزیونی معرفی سلبریتیهاست. برنامههایی مانند دورهمی، جدای از نوع محتوای تولیدیشان، برنامهای پرمخاطب و جذاب هستند. میهمانان این برنامه، بازیگران سینما، مجریان رادیو و تلوزیون و ورزشکاران هستند. طبیعی است که جوان وقتی این برنامه را میبیند، با قهرمانان ملیاش همذاتپنداری میکند و میخواهد مانند آنها احساس خوشبختی کند. برای احساس خوشبختی نیاز به پول و سرمایه دارد و خانواده نمیتواند این مقدار نیاز را برآورده کند. دختر باشد یا پسر، فرقی نمیکند، هرجا کار باشد میرود که به آرزوهای دنیایش برسد.
اگر قهرمانان برنامههای پرمخاطب تغییر کند یا حتی هر چند برنامه یک ستاره از میان قشرهای دیگر اجتماع معرفی کند، افرادی که ساده زندگی میکنند، علم برایشان مهم است، و در خانههای پایین شهر سکونت دارند، ستارههای جوانان تغییر میکند. جوان باید با همهی گروههای فعال جامعه در ارتباط باشد، وقتی برای او فقط از زیبابیهای دنیای مادی تعریف میکنیم و معنویت را برایش بزرگ نمیکنیم، اورا مصرفی رشد میدهیم. خانواده نیز نمیتواند نیازهای مصرفی را برآورده کند و بنابراین با کار دخترش در هر مکانی حتی کارخانهها و شرکتهای خصوصی موافقت میکند، بیحجابیاش را میپذیرد و امروزی شدنش را تحمل مینماید. البته گاهی خانوادهها خودشان فرزندشان را تشویق میکنندکه در این مسیر گام بردارند تا آیندهی خوبی داشته باشند.
نکتهی دیگر آن است که تیزرهای تبلیغاتی رادیو و تلوزیون و بیلبوردهای سطح شهر این فرهنگ مصرفی را با صدای بلند تبلیغ میکنند. یکی از ستارههای سینما ساعت گرانقیمتی را به مچ دست خویش بسته و با خرسندی عکس گرفته و در بیلبرودهای اصلی شهر به نمایش گذاشته است. این تبلیغ مصرفگرایی است که جنین زیبا ذهن مخاطب را برای داشتن آن ساعت به هم میریزد.
تغییر نیازها و افزایش آنها: یکی از دلایل علاقهمندی خانوادهها به کار دختران و حضور اجتماعی و اقتصادی آنها نغییر نیازها و افزایش آنهاست. امروز دیگر نمیتوان نیاز یک دختر جوان را در جند دست لباس، خوراک، خانهی پدری و یا سالی یک مسافرت خانوادگی چندروزه خلاصه کرد. دختران جوان امروز متناسب با تغییر مختصات زندگی اجتماعی نیازهای دیگری را تجربه میکنند. برای مثال آنها مایلند با دوستانشان به کافیشاپ بروند، نه اینکه برای دورهمی دوستانه به خانهی یکدیگر. دانشگاه و تجربهی محیط جدید امروزه نیازی مانند خوراک و پوشاک است. شرکت در جشنهای دوستانه مانند تولد، عروسی و … یک نیاز محسوب میشود نه یک تفریح ساده که بتوان به آسانی از آن گذشت. جهیزیه و عقد و عروسی دیگر مانند گذشته نیست.
تغییر معیارهای ازدواج: یکی دیگر از دلایل تغییر نگرش خانوادهها به کار دختران، بالارفتن سن ازدواج است. از یکسو سطح توقع دختران تحصیلکردهی دانشگاهی افزایش یافته و برای ازدواج معیارهای جدیدی آموختهاند و از سوی دیگر سن ازدواجشان بالا رفته و موقعیت مناسب و به اصطلاح همکفو ندارند. بنابراین باید کار کنند که هم نیاز زیست اجتماعی خود را پاسخ گویند، که با تحصیلات دانشگاهیشان هماهنگ باشد و هم زیست اقتصادی، که نیازهای روزمرهشان را برطرف کنند.
یکی از پیامدهای مصرفگرایی، تغییر معیارهای ازدواج است. تفکر سرمایهداری میگوید: بشر باید از زندگی لذت ببرد، برای لذت بردن از زندگی به وسایل آسایش مانند مبلمان، فرش، تلوزیون نسل جدید، ماکروفر، ماشین ظرفشویی و … نیاز است. دختران جهت تأمین این وسایل برای جهیزیهشان به ناگزیر به بازار کار میآیند. درواقع نیازهای انسان است که نوع کار را تعیین میکند. درحالیکه نیازهایی که دختر جوان را برای نمونه به شغل ویزیتوری در سطح شهر میکشاند، نیازهای کاذب هستند.
البته نوع نگرش خانوادهها برای انتخاب عروس هم متفاوت شده است. خانوادهها علاقهمند هستند که دختران شاغل را برای فرزندانشان انتخاب کنند. در سالهای گذشته وقتی برای دیدن دخترخانم به خانهشان میرفتند، اصالت خانواده و کدبانویی دختر ملاک بود. اما در سالهای اخیر یکی از پرسشهای مهم جلسات خواستگاری، تحصیلات دختر و شغل اوست. دختری با تحصیلات دانشگاهی، شغل آبرومند و بیمهی تأمین اجتماعی بسیار مورد توجه مردان و خانوادههایشان هستند؛ زیرا در صورت بیکاری مرد در اوضاع نابسامان کار، زن خانه میتواند کمکخرج خوبی باشد. بنابراین گاهی دختران درس میخوانند و کار میکنند که موقعیت بهتری برای ازدواج داشته باشند.
وضعیت بد اقتصادی: یکی از دلایل تغییر نگرش خانوادهها به کار دختران، وضعیت بد اقتصادی است. پدر بیمار، معتاد و بیکار اوضاع اقتصادی خانواده را به هم میریزد، بهگونهای که همهی اعضای خانواده باید کار کنند. البته گاهی نیز پدر مسئولیتشناس است اما چرخ زندگی به دلیل اوضاع بد اقتصادی جامعه نمیچرخد. به هرحال، نبود امکانات لازم و کافی برای زندگی، دختران را نیز مانند پسران به بازار کار میکشاند.
گاهی اوقات، کمبودهای زندگی آنقدر بر اعضای خانواده فشار میآورد که دختران از طرف پدران و مادرانشان سخنان تلخی میشنوند، سخنانی که آنان را وادار میکند که برای کار به جاهای نامناسب نیز سر بزنند.
نکتهی غمانگیز زندگی شغلی بعضی دختران این است که در فضای بد اقتصادی، گاهی خانوادههایی دیده میشود که پسران بیکار در خانه دارند، اما دخترانشان در کارخانهها کار میکنند و شبکاری هم دارند. بیتدبیری در فضای کسبوکار اینگونه است که برخی کارخانهها برای دختران نیز شبکاری در نظر میگیرند. به نظر میرسد قانون کار نیاز به بازبینی اساسی دارد.
حاصل کلام آنکه فضای سرمایهداری جهان معاصر، جوامع را به سوی مصرفگرایی سوق داده است و از سوی دیگر نیازهای بشر را متحول نموده است. در فضای فعلی کار دختران اجتنابناپذیر مینماید. اما مسئولین کشور باید برای این موضوع تدبیری متناسب با روحیات زنانه و فضای فرهنگی و دینی کشور بیاندیشند.
برای نمونه، متولیان فرهنگی در ساخت تیزرهای تبلیغاتی و برنامههای پرمخاطب، فرهنگ اصیل کشور را در نظر گرفته و متناسب با آن به تولید محتوا بپردازند.
مسئولین آموزش کشور، با در نظر گرفتن شرایط دختران و زنان، محتوا تولید کنند و با نگاهی فمنیستی به تربیت نسل جوان نپردازند؛ نگاهی که بسیاری از مشکلات شغل زنان به این تفکر وابسته است.
مسئولین حوزهی کار و کارآفرینی، بهطور خودجوش به بازبینی قانون کار بپردازند و شبکاری دختران را حذف کنند، دختران خانوادههایی که پسر یا پدر بیکار دارند، برای کار نپذیرند و کاری که قرار است دختری در کارخانه انجام دهد به برادر بیکارش سپرده شود. هرچند بهتر آن است که مسئولین با بازبینی قانون کار و تغییر قوانین حززهی کار زنان بهتر میتوانند به این قش کمک کنند.