دنیای بدون تلویزیون | ... | |
دنیای بدون تلویزیون چندروزی است که به دنیای کودکی سفر کردهام، زمانیکه تابستانها همرا اقوام به یکی از روستاهای شمالی میرفتم. روزها بازی میکردیم و شبها شام میخوردیم و زود میخوابیدیم، چون برق در آن روستا، فقط، چند ساعتی به تاریکی شب روشنایی میبخشید. تلویزیون هم کسی نداشت که وقتش را تا نیمههای شب پرکند. ما همیشه وقت برداشت محصول به آنجا میرفتیم. استشمام بوی گندم در مزرعه و صدای گاوهایی که عصرها از چرا برمیگشتند و چشمهای که از خانه دور بود و باید برای آب خوراکی به آنجا میرفتیم و ظرفهایمان را پر میکردیم. چقدر زود همهچیز تمام شده است، سبک زندگیمان تغییر کرده، شبها تا دیروقت سریالهای تلویزیون را دنبال میکنیم و حتی به کلماتمان فرصت نمیدهیم به اعضای خانوادهمان ابراز محبت کنند. چقدر صدای تلویزیون برایم ناراحتکننده است، کاش هیچوقت اختراع نمیشد که شبها و روزهایمان را یکی نکند. چندروزی است که تلویزیون خانهی ما خراب است، صدایش را نمیشنویم، اما صدای اعضای خانواده بیشتر شنیده میشود. انگار هرکسی خودش یک سریال است که باید قصهاش را در ظرف خانواده روایت کند. کاش مدیریت زمان را یاد بگیریم و سبک زندگی چندسال پیش را احیا کنیم، تلویزیون کمتر ببینیم، فضای مجازی کمتر بیاییم و زندگی را در ظرف واقعیتها تجربه کنیم. دنیای قشتگتری است.
[یکشنبه 1397-02-16] [ 11:00:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |