بخٍّ بخٍّ | ... | |
بخٍّ بخٍّ! نمیدانم چرا هر سال، عید غدیر من ناراحت و دلگیرم، یعنی میدانم. برگههای تاریخ که امتحانش را داده و روضهاش را شنیدهام مرا از غدیر جدا میکند و به آینده میبرد، آیندهای نه چندان دور. بخٍّ بخٍّ روز غدیر مرا میآزارد، کاش آنها که در آنروز به فاتح خیبر و حنین تبریک گفتند، میدانستند که باید به خودشان تبریک بگویند، اما آنها به خودشان تسلیت گفتند. برگ گمشدهی تاریخ ولایت شاید، از بخٍّ بخٍّ شروع میشود و به غیبت در مراسم تدفین حضرت ختمیمرتبت میانجامد. خیلی دلم میخواهد بدانم در این فاصله چه کردند که مردم به سرعت غدیر را در پستوی خیال خویش فراموش کردند و مزد رسالت را به نفع خود مصادره نمودند. نمیخواهم آرزو کنم کاش آنروز بودم و سقیفه را روی سرشان خراب میکردم، چون نمیدانم اگر هر روز حضرت را میدیدم و از نور وجودشان بهره میبردم مانند امروز دلم برایشان تنگ میشد یا نه، نمیدانم دوست داشتم مولایم باشند یا نه، دلم خانهشان را میخواست یا نه، پای منبر خطبههایشان مینشستم و توحید میآموختم؟ میترسم از این آرزو، نکند سامری امت میشدم، نکند پشت سر کجاوهی جمل حرکت میکردم، نکند شبانگاهان تا صبحگاهان قرآن میخواندم و خدایم را به وحدانیت میستودم، اما بعد، زبان قرآن ناطق را به فزت و رب الکعبه میگشودم. زمانهی سختی داریم، آخرالزمان است اما، به گناه پشتکردن به ولایت میارزد که «بُنی الاسلام علی خمسة ارکان: الصلاة، الصوم، الزکاة، الحجّ و الولایة.» امروز دستکم میدانم کنیزی خانهی ولایت آرزویم است، شاید همین مرا در عقبی نجات دهد. نمیدانم چرا نمیتوانم تبریک بگویم، به چه کسی تبریک بگویم، به غاصبان مقامش، به آنها که خلافتش را نپذیرفتند و امروز نیز نمیپذیرند، به آنها که ولایتش را به نفع خودشان مصادره کردند و خانقاهشان را با نام او و بییاد او رونق بخشیدند و شیعیان حضرتش را فریب دادند، یا به آنها که عدالتش را در نهجالبلاغه خواندند و مدفون کردند و خود بیعدالتی نمودند؟ کاش روزی برسد که ببینیم فرزند خلف آمده است و برایمان غدیر تفسیر میکند، کاش آنروز اگر بودیم پا در رکاب مولای زمان باشیم و سقیفهها نسازیم! عید است دیگر، به دوستداران و یاران فرزندش تبریک میگویم. غدیر مبارک.
[پنجشنبه 1397-06-08] [ 05:45:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |