سختترین مراحل زندگی انسان | ... | |
#سختترین مراحل_زندگی انسان
امام رضا علیهالسلام میفرماید: «إنّ أوحَشَ ما یکونُ هذا الخَلقُ فی ثلاثةِ مَواطِنَ: یَومَ یُولَدُ و یَخرُجُ مِن بَطنِ اُمّهِ فیَرَى الدُّنیا ، و یَومَ یَموتُ ه الآخِرَةَ و أهلَها ، و یَومَ یُبعَثُ فیَرى أحکاما لَم یَرَها فی دارِ الدُّنیا» «وحشتناکترین حوادثی که برای مردم پیش میآید در سه جاست: روزیکه متولد میشود و از شکم مادرش خارج میشود و دنیا را میبیند، روزیکه میمیرد و عالم آخرت و اهل آنرا مشاهده میکند، و روزیکه از قبر برانگیخته خواهد شد و احکامی را خواهد دید که در دنیا ندیده بود.» سؤال مهم این است که چرا از نظر امام علیهالسلام حضور ابتدایی در دنیا و برزخ و قیامت کنار هم سختترین مراحل زندگی انسان است؟ وجه مشترک این سه مرحله چیست؟ مرحلهی اول: انسان از اولین روزهای شکلگیریش در شکم مادر به آنجا انس گرفته و آنجا را بهترین مکان میداند، جای تنگ و تاریکی که انسان فرصت کشف تازههای عالم خلقت را در آن ندارد. برای انسانهای عالم خارج امکان کشف ناشناختههای دوران جنینی هست اما برای جنین چه، آیا او نیز ناشناختههایی را کشف میکند یا نه؟ مرحلهی دوم: انسان به عالم دنیا پا میگذارد، گریه میکند و براساس غریزه شیر مینوشد و میخوابد و بیدار میشود و تا مدتی این پروسه ادامه مییابد. اگر اورا در جای تنگ و تاریک قرار دهند نمیتواند تحمل کند. چرا؟ چرا انسان نمیتواند از این دنیا که چندین سال در آن زندگی میکند، دل بکند و به جایی برود که از اینجا بزرگتر است و شاید هوای پاکتری داشته باشد؟ این دنیا چه دارد که انسان نمیتواند فراخی عالم بعد را ببیند؟ مرلهی سوم: کار برزخ تمام میشود و در یک جهش همگانی و زلزلهی فراگیر همه به عالم دنیا برمیگردند. زمین شکافته میشود و مردگان به پا میخیزند و خود را در موطن قبلیشان میبینند. چرا خوشحال نیستند و با وحشت به این طرف و آن طرف میروند؟ آخر آنها نمیخواستند از اینجا بروند، حال چه شده که از آمدن به اینجا وحشتزده هستند؟ به نظر میرسد این حیرت و غربت است که انسان را میآزارد؛ حیرت از دیدن و کشف ناشناختهها. وقتی چشمش به وسعت عادت و به کشف ناشناختهها اعتماد کرد، دیگر میترسد به دیار غربت برود و دوباره حیرت کند و کشف نماید. البته کشف ناشناختهای به اسم خود انسان که در دنیا فرصت کشفش را به خودش نداده حیرتآورتر است. تصور کنید انسان به برزخ میرود و فیلم زندگیش را میبیند و بوی تعفن گناهانش را میشنود و بعد همهی آنها را روی خودش بالا میآورد. آنجا انسان بهت و حیرت بیشتر و غربتی افزونتر را تجربه میکند، شاید هیچوقت به غربت آنجا عادت نکند. دست آخر میآید که ببیند اعمالش با او چه کردهاند، امانت الهی را چه کرده است، خدایش را شناخته است یا نه، خودش را چطور، آیا شرمنده است و سرافکنده یا سربلند است و سرافراز؟ اینها اورا میآزارد. نمیداند چه میشود، حیرتزده در غربت این سرا میدود تا عادت میکند و در صفی طولانی میایستد. اینجا نیز در حیرتی عمیق ایستاده که ببیند چه خبر است؟ اینجا نیز غریب است. خلاصه آنکه حیرت و غربت انسان در همهی مراحل زندگی اورا همراهی میکند و این غربت و حیرت است که اورا میترساند و به وحشت میاندازد.
[جمعه 1396-09-17] [ 11:19:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|