آسمان علم


 
  نجات‌غریق ...

 

نجات‌غریق

هوا بارانی است، آسمان ترق تروق می‌کند و ناآرام است، هوا لطیف از رحمت الهی است و درهای آسمان باز. در چنین هوایی، دلم هوای باران کرده است اما نه باران آسمان که می‌بارد، بلکه دلم هوای باران چشم‌هایم را کرده، همان چشم‌هایی که گاهی در خلوت دعا از صاحبش اذن حضور می‌طلبد و صاحبش بی‌تاب شده و به او نهیب می‌زند که مگر در محضر خدا باید اذن بگیری که این‌گونه ادب می‌کنی؟ در محضر خدا از خوف خدا و حتی از شوق خدا باید یک‌سره بباری.

ببارید اشک‌ها و خیس کنید قلب زنگارگرفته را که شاید با بارش پر از ندامت تو زنگارها خداحافظی کنند، مستمر ببارید، طوفانی ببارید و سیاهی‌ها را بشویید و سپیدی‌ها را جای‌گزین کنید.

چه حکمتی است که وقتی رمضان می‌آید، دل‌ها هوای کوی یار می‌کند، شیطانِ در غل و زنجیر عصبانی می‌شود و نقشه می‌کشد. دلم برای بعد رمضان می‌ترسد، روزی‌که شیطان دیوانه‌وار زنجیر پاره می‌کند و به شهر هجوم می‌آورد، خناس و نفاثاتش را می‌طلبد، دلم برای لحظه‌های پر از شیطانِ بعد از رمضان شور می‌زند، دلم برای هوای پاک رمضان تنگ می‌شود.

اشک‌های من ببارید، سپید کنید جامه‌ی بندگی‌ام را و بشویید و محو کنید جامه‌ی پر از گناهم را، ببارید و بشویید لحظه‌های با شیطان بودنم را. اشک‌هایم! آن‌قدر ببارید که بعد از رمضان، اگر سیاه شدم، روسیاه شدم، جامه‌ی بندگی‌ام را کثیف کردم، چیزی زیر کثیفی‌ها نباشد که شرمنده‎تر نباشم. هیچ‌چیز به اندازه‌ی غرق‌شدن در عرق شرم خودم در صف محشر و حضور در محضر عدل و فضل الهی مرا نمی‌ترساند. اشک‌هایم ببارید و مرا از غرق‌شدن در سرای پردلهره‌ی روز حشر برهانید. اشک‌هایم! نجات‌غریق من در دریای شرمندگی باشید.

موضوعات: حدیث نفس
[چهارشنبه 1397-03-09] [ 08:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بوی مظلومیت ...

 

بوی مظلومیت

از امروز مظلومیت آغاز می‌شود، پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله اولین حامی‌اش را ازدست می‌دهد، ام‌المؤمنین خدیجه سلام‌الله‌علیها و مادر زهرای مرضیه را. همان خانمی که خداوند به او سلام می‌فرستد و شرف مادری زهرا و همسری پاک‌ترین نور خلقت را به او می‌دهد.

اما مظلومیت رمضان تازه شروع شده است، چندروز دیگر نوه‌ی این خانم به جهان چشم می‌گشاید و خانه‌ی نبوت را روشن می‌کند. چندسال اول کودکی را کنار پدر، مادر و پدربزرگ خود سپری می‌کند و یکی‌یکی آن‌ها را ازدست می‎دهد. مرگ، البته حق است و هیچ‌کس در این عالم جاودانه نمی‌شود و دیدن غم عزیزان سنت الهی است. اما کوچ عزیزان با شدید‌ترین دردها امر دیگری است. 

مظلومیت حضرت حسن علیه‌السلام بعد از کوچ عزیزانشان، زمانی آغاز می‌شود که امام و خلیفه می‌گردند و جور و جفای دوست و دشمن ایشان را به صلحی سراسر درد وادار می‌نماید، همان صلحی که ایشان را چنان متأثر می‎سازد که در قنوت نمازهایشان به خدا می‎گویند: تو می‎دانی من تلاش خودم را کردم و وقتی تنها شدم از گذشتگان خود پیروی نمودم، یعنی صبر کردم. کرامت حضرت آن‌قدر زیاد است که برای حفظ خون شیعیان، مانند پدر بزرگوارشان سکوت را تجربه می‌کنند.

اما دردناک‌تر از همه آن است که حضرت شهید می‌شود و تابوتش را با تیر می‌زنند که خاندان اورا بیازارند و کینه‌ی خویش را بروز دهند.

مظلومیت رمضان ادامه دارد، مردی از تبار خورشید که در خانه‌ی خدا متولد شد، در بهترین شب‌های سال، در به‌ترین جای زمین و در بهترین حالت بندگی، به تیر کینه‌ی دشمن گرفتار شد و فزت برب الکعبه را جاودانه ساخت. این مرد، همسر دختر بانوی رمضان است، علی شیر خداست.

اما کاش مظلومیت بهترین‌های رمضان را درک کنیم و در این عصر پرخطر به آن‌ها نظر کنیم و کلامشان را بشنویم و به ایمانشان غبطه بخوریم و با این غبطه خدا را در شب‌های قدر درک کنیم. باور کنیم نجاتمان در گرو ثقلین است و با آن‌ها به حضور حق برویم که حتما پذیرفته می‌شویم.

موضوعات: ماه‌های قمری
[شنبه 1397-03-05] [ 07:07:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت