سلام بر شما ای شهید سرافراز!

(به مناسبت شهادت شهید محمدباقر صدر)

امروز 19 فروردین سالگرد شهادت شماست. چیزی که از شما می‎دانستم این بود که کتاب سختی دارید و فهم کتابتان برای همه‎ی طلبه‎ها دشوار است و شاید ته دلم خوشحال بودم که کتابتان سهم امتحانات پایان ترم من نشده است. اما روزی‎که با اندیشه‎هایتان آشنا شدم، آرزو کردم کاش شب‎های پراسترس امتحان من نیز با کتاب حلقه‎ی ثالثه‎ی شما به اتمام می‎رسید.

روزگار در بی‎خبری از تفکرتان گذشت تا این‎که از طریق کانال تلگرامی یکی از اساتید با اندیشه‎هایتان آشنا شدم. آدم حسودی نیستم اما فکر کنم ته دلم به نبوغتان حسادت کردم. در سن جوانی با این‎همه تفکر نو و تازه غنایی به اندیشه‌های اسلامی داده‌اید که تا همیشه‌ی تاریخ اسمتان را جاودانه ساخته است. گاهی فکر می‌کنم اگر شما و اندیشه‌تان مدت بیشتری فرصت حیات در این جهان را می‌یافتید قله‌های علم زودتر فتح می‌شد، شاید پاسخ‌‎هایتان، امروز جهان تشنه را سیراب‌تر می‌کرد.

شما که هیچ وقت در تکالیف واجبتان مقلد نبوده‌اید و پیش از بلوغ از اساتیدتان اجازه‌ی اجتهاد گرفته‌اید، به طلبه‎های عصر هرمنوتیک و تفسیرهای ناهمگون از قرآن شریف، عصر رویش معنویت‎های نوین و هجمه‎های اعتقادی حق بدهید که برای نبوغتان احترام قائل باشیم و برای کشنده‎تان آرزوی عذاب ابدی کنیم.

می‎خواهم با صدای بلند بگویم مرگ بر صدام زمانی‎که خودش شما را شکنجه کرد، موهایتان را کشید و محاسنتان را آتش زد. او ننگ ابدی شهادت مردان و زنان بسیاری را در پرونده‌ی خود دارد و یقینا در صف محشر گرفتاری فراوان دارد، اما شهادت شما دردناک‏تر است. روزی‎که داستان شهادتتان را شنیدم و بعد در جستجوی اینترنتی ان‌را خواندم، بسیار متأثر شدم و گریستم.

یکی از شاکیان صدام من هستم و هیچ‌وقت اورا به‎خاطر شهادتتان نخواهم بخشید، او باید تقاص دورکردن جهان اسلام را از اندیشه‌های شما در دوزخ الهی پس بدهد، همان‎جایی که خودش، خودش را بسوزاند. او جهان اسلام را از وجود بزرگ‎مردی پاک کرد که می‌توانست فلسفه و اقتصاد و اخلاق و تفسیر قرآن را در جهشی بزرگ به ظهور نزدیک‎تر کند.

من حق دارم شاکی صدامی باشم که فهمید تفسیر قرآن شما می‎تواند جامعه‎ی عراق را برای انقلاب آماده کند و کشوری مانند ایران بسازد. اگر در عراق نیز انقلاب رخ می‎داد، دیگر دو کشور مسلمان شیعه با هم نمی‎جنگیدند، این‏همه شهید روی دستان دو ملت تشییع نمی‎شدند و شهیدان زنده‎ی آماده‎ی شهادت روی تخت بیمارستان دوستانشان را به خاطر نمی‎آوردند. اگر انقلاب عراق رخ می‎داد، کشورهایمان ویران نمی‎شد، صنعتمان زودتر پا می‎گرفت و دانشگاه‎هایمان پاسخ‎های بهتری برای جهان پیش رو داشتند. الان برای ای‎کاش‎ها و اگرهای من دیر است، پس شهادتتان را در چنین روزی به جامعه‎ی مسلمان تسلیت می‎گویم و به شما تبریک و دعا می‎کنم که هم‎نشین سیدالشهداء علیه‌السلام باشید.

در پایان یک توقع نیز دارم و آن این‎‌که برایمان دعا کنید که ثابت‎قدم بمانیم و در این صفحات آخرالزمان مشق‎هایمان را خوش‎خط بنگاریم، نمازهایمان را با حضور بخوانیم، قرآن را خوب بفهمیم و معارف علی علیه‎السلام و آلش را یاد بگیریم و منتظر خوب ولی‎نعمت عصرمان، حضرت بقیةالله عجّل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف باشیم. دعا کنید که در این روزهای پرخطر که تیرهای تردید از هر طرف به‎سویمان نشانه می‎رود، خدای کعبه را به تمامی بپرستیم و در دین پیغمبر خاتم شک نکنیم.

موضوعات: مناسبت‌ها
[یکشنبه 1397-01-19] [ 07:54:00 ب.ظ ]