بخٍّ بخٍّ!

نمی‎دانم چرا هر سال، عید غدیر من ناراحت و دلگیرم، یعنی می‌دانم. برگه‌های تاریخ که امتحانش را داده و روضه‌اش را شنیده‌ام مرا از غدیر جدا می‌کند و به آینده می‌برد، آینده‌ای نه چندان دور.

بخٍّ بخٍّ روز غدیر مرا می‌آزارد، کاش آن‎ها که در آن‌روز به فاتح خیبر و حنین تبریک گفتند، می‌دانستند که باید به خودشان تبریک بگویند، اما آن‎ها به خودشان تسلیت گفتند. برگ گمشده‎ی تاریخ ولایت شاید، از بخٍّ بخٍّ شروع می‌شود و به غیبت در مراسم تدفین حضرت ختمی‎مرتبت می‌انجامد. خیلی دلم می‌خواهد بدانم در این فاصله چه کردند که مردم به سرعت غدیر را در پستوی خیال خویش فراموش کردند و مزد رسالت را به نفع خود مصادره نمودند.

نمی‎خواهم آرزو کنم کاش آن‎روز بودم و سقیفه را روی سرشان خراب می‌کردم، چون نمی‎دانم اگر هر روز حضرت را می‌دیدم و از نور وجودشان بهره می‌بردم مانند امروز دلم برایشان تنگ می‎شد یا نه، نمی‎دانم دوست داشتم مولایم باشند یا نه، دلم خانه‎شان را می‎خواست یا نه، پای منبر خطبه‎هایشان می‎نشستم و توحید می‎آموختم؟

می‌ترسم از این آرزو، نکند سامری امت می‎شدم، نکند پشت سر کجاوه‎ی جمل حرکت می‎کردم، نکند شبانگاهان تا صبحگاهان قرآن می‎خواندم و خدایم را به وحدانیت می‎ستودم، اما بعد، زبان قرآن ناطق را به فزت و رب الکعبه می‎گشودم.

زمانه‏ی سختی داریم، آخرالزمان است اما، به گناه پشت‌کردن به ولایت می‌ارزد که «بُنی الاسلام علی خمسة ارکان: الصلاة، الصوم، الزکاة، الحجّ و الولایة.» امروز دست‎کم می‎دانم کنیزی خانه‎ی ولایت آرزویم است، شاید همین مرا در عقبی نجات دهد.

نمی‏‌دانم چرا نمی‌‏توانم تبریک بگویم، به چه کسی تبریک بگویم، به غاصبان مقامش، به آن‎ها که خلافتش را نپذیرفتند و امروز نیز نمی‎پذیرند، به آن‎ها که ولایتش را به نفع خودشان مصادره کردند و خانقاهشان را با نام او و بی‎یاد او رونق بخشیدند و شیعیان حضرتش را فریب دادند، یا به آن‎ها که عدالتش را در نهج‎البلاغه خواندند و مدفون کردند و خود بی‎عدالتی نمودند؟

کاش روزی برسد که ببینیم فرزند خلف آمده است و برایمان غدیر تفسیر می‎کند، کاش آن‎روز اگر بودیم پا در رکاب مولای زمان باشیم و سقیفه‌ها نسازیم!

عید است دیگر، به دوستداران و یاران فرزندش تبریک می‌گویم. غدیر مبارک.

موضوعات: مناسبت‌ها
[پنجشنبه 1397-06-08] [ 05:45:00 ق.ظ ]