دو برگ از تاریخ


چندماه پیش، خیابان پاسداران تهران صحنة غم‌انگیزی را به خود دید، ایران آن‌روز را به خاطر دارد، یکی از درویش‌ها سوار بر اتوبوس سه‌نفر را زیر گرفت. قاتل آن‌شب، دیروز اعدام شد
تاریخ را که به عقب برگردیم، برگی می‌بینیم که در آن نوشته شده شبلی پای چوبة دار شیخ شهید ایستاده و از اناالحق‌گوی عصر خویش سؤالی می‌پرسد. تمام برگه‌های تاریخ که به این ماجرا پرداخته‌اند از این شیخ شهید به نیکی یاد می‌نمایند و بسیار مظلوم‌نمایی می‌کنند. در این برگه‌های تاریخ، علمای قشری و ظاهربین که اهل فقاهتند و ملکوت را لابد درک نمی‌کنند، قاتلان شیخ شهیدند؛ فقهایی که در روایات ائمه غور کردند و بر کرانه‌ی دریایی نشستند که عرفا در آن دریا شنا می‌کنند.
می‌گویند تاریخ تکرار می‌شود و از دیروز تا امروز تاریخ قلم پردارش را برداشته و می‌نویسد: محمد ثلاث، قاتل جنایت خیابان پاسداران اعدام شد، اطراف زندان رجایی‌شهر امنیتبی است، مقامات امنیتی …، قوه‌ی قضائیه و بی‌عدالتی…، و قس علی‌هذا. دیروز که حلاج به دار مجازات آویخته شد، فقها محکوم شدند و امروز که محمد ثلاث اعدام شد، قوه‌ی قضائیه و مسئولان امنیتی. دیروز لویی ماسینیون و دیگرانی از سرزمین غرب برای حلاج مرثیه‌سرایی کردند و برای گناهش عنوان مصائب درنظر گرفتند، امروز سازمان عفو بین‌الملل، شبکه‌های مجازی، تلویزیون‌های سرزمین غرب از محمد ثلاث به نیکی یاد می‌کنند و اعدام اورا عین بی‌عدالتی می‌دانند؛ همان‌هایی که برای کشتگان این حادثه دل نمی‌سوزانند و برای خانواده‌های داغدار پیام تسلیت حتی نمی‌فرستند.
اما نه فقهای دیروز و نه مسئولان امروز خطا کرده‌اند، مسئله امننتی است، دیروز، فقها حکم به اعدام حلاج دادند که امنیت فکر و عقیده را تضمین کنند و امروز قوه‌ی قضائیه و مسئولان امنیتی به اعدام محمد ثلاث حکم دادند که فرقه‌ها بدانند نمی‌توانند اسلحه دست بگیرند و در خیابان راه بروند و جوان مردم را بکشند و یک لیوان آب خنک بخورند و به گریه‌های مادرانشان بخندند.

موضوعات: یادداشت روز
[پنجشنبه 1397-03-31] [ 09:39:00 ب.ظ ]