آسمان علم


 
  کمی دقت! ...

 

کمی دقت!

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «بادِروا أحداثَکُم بالحَدِیثِ قَبْلَ أنْ تَسْبِقَکُمْ إلیهِم المُرْجِئَه» (تهذیب الاحکام، ج8، ص111، ح30).

«به آموختن حدیث (و معارف) به نوجوانانتان پیش از ان‌که منحرفین آنان‌را گمراه سازند، اقدام مایید.

چقدر این بیان نورانی به درد این‌روزهای ما می‌خورد، عصر هجمه‎های دشمن که هر روز به شکلی بروز می‌کند: یک‎روز برایمان شعر چندصدسال پیش یک سنی صوفی را بزرگ می‌کنند که:

بشنو از نی چون حکایت می‎کند         

از جدایی‌ها شکایت می‎کند

تا بتوانند فردا روزی به راحتی با زبان همان شاعر صوفی سنی بگویند:

پس امام حیّ قایم آن ولی است         

خواه از نسل عمر خواه از علی است

و بعد در عصر ما کودک سال اول ابتدایی به جای این‎که روز اول سال تحصیلی به او بگویند شناسنامه‎ی خدا سوره‎ی توحید است، به او شعری از همین شاعر می‌دهند که حفظ کند و بعد هم فال کتاب همین شاعر را برایمان مد می‎کنند.

حضرت می‏‌فرماید ذهن کودکانتان را با حق پر کنید، پر که نمی‎کنیم هیچ، به جای آن چهل حدیث یاشار کاندمیر را به خوردشان می‎دهیم. چهل حدیث در قالب داستان برای کودکان شیعه از طرف نویسنده‌ای سنی که در ان به راحتی ذهن کودک و نوجوان شیعه آماده شود برای روزی که دیگر برای تخریب بقیع اشک نریزد، به امام علی علیه‎السلام احترام نگذارد، عاشورا را بازی بداند و….

مسئولین محترم ظاهرا همه‏‌جا خواب هستند، باور کنید امام صادق علیه‎السلام بی‌راه نگفته‌اند. کمی دقت برای حفظ کشور شیعه لازم است. فقط کمی دقت! 

پ.ن: اخیرا بنیاد پژوهش‌های اسلامی کتابی با عنوان چهل حدیث در قالب داستان برای کودکان اثر یاشار کاندمیر را چاپ کرده است. این متن نه! به این کتاب است. دوستان نویسنده! برای بازآفرینی متون حدیثی در قالب داستان برای کودکان شیعه غفلت کرده‎ایم که امروز دیگرانی از سرزمین غصب، دوباره دست به غصب ولایت زده‎اند. داستان‌نویسان کودک و نوجوان فکری بکنند. ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آتش به اختیار می‎خواهد.

موضوعات: یادداشت روز
[جمعه 1397-04-08] [ 10:29:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دو برگ از تاریخ ...

 

دو برگ از تاریخ


چندماه پیش، خیابان پاسداران تهران صحنة غم‌انگیزی را به خود دید، ایران آن‌روز را به خاطر دارد، یکی از درویش‌ها سوار بر اتوبوس سه‌نفر را زیر گرفت. قاتل آن‌شب، دیروز اعدام شد
تاریخ را که به عقب برگردیم، برگی می‌بینیم که در آن نوشته شده شبلی پای چوبة دار شیخ شهید ایستاده و از اناالحق‌گوی عصر خویش سؤالی می‌پرسد. تمام برگه‌های تاریخ که به این ماجرا پرداخته‌اند از این شیخ شهید به نیکی یاد می‌نمایند و بسیار مظلوم‌نمایی می‌کنند. در این برگه‌های تاریخ، علمای قشری و ظاهربین که اهل فقاهتند و ملکوت را لابد درک نمی‌کنند، قاتلان شیخ شهیدند؛ فقهایی که در روایات ائمه غور کردند و بر کرانه‌ی دریایی نشستند که عرفا در آن دریا شنا می‌کنند.
می‌گویند تاریخ تکرار می‌شود و از دیروز تا امروز تاریخ قلم پردارش را برداشته و می‌نویسد: محمد ثلاث، قاتل جنایت خیابان پاسداران اعدام شد، اطراف زندان رجایی‌شهر امنیتبی است، مقامات امنیتی …، قوه‌ی قضائیه و بی‌عدالتی…، و قس علی‌هذا. دیروز که حلاج به دار مجازات آویخته شد، فقها محکوم شدند و امروز که محمد ثلاث اعدام شد، قوه‌ی قضائیه و مسئولان امنیتی. دیروز لویی ماسینیون و دیگرانی از سرزمین غرب برای حلاج مرثیه‌سرایی کردند و برای گناهش عنوان مصائب درنظر گرفتند، امروز سازمان عفو بین‌الملل، شبکه‌های مجازی، تلویزیون‌های سرزمین غرب از محمد ثلاث به نیکی یاد می‌کنند و اعدام اورا عین بی‌عدالتی می‌دانند؛ همان‌هایی که برای کشتگان این حادثه دل نمی‌سوزانند و برای خانواده‌های داغدار پیام تسلیت حتی نمی‌فرستند.
اما نه فقهای دیروز و نه مسئولان امروز خطا کرده‌اند، مسئله امننتی است، دیروز، فقها حکم به اعدام حلاج دادند که امنیت فکر و عقیده را تضمین کنند و امروز قوه‌ی قضائیه و مسئولان امنیتی به اعدام محمد ثلاث حکم دادند که فرقه‌ها بدانند نمی‌توانند اسلحه دست بگیرند و در خیابان راه بروند و جوان مردم را بکشند و یک لیوان آب خنک بخورند و به گریه‌های مادرانشان بخندند.

موضوعات: یادداشت روز
[پنجشنبه 1397-03-31] [ 09:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قصاصقصاص جهل ...

 

قصاس جهل

چندماه پیش که در خیابان پاسداران محمدحسین و چندتن از جوانان نیروی انتظامیبا تیغ جهل کشته شدند، شاید کسی باور نمی‌کرد تیغ جهل نَبُرد و ضارب آن جنایت اعدام شود.

به گزارش تسنیم، حکم محمدرضا ثلاث امروز اجرا و او اعدام شد.

نباید از مرگ دیگران خوشحال شد، اما اعدام محمدرضا ثلاث نشان داد در این مملکت هنوز احکام اسلام خریدار دارد و می‌توان به اجرای دین امیدوار بود. زیرا قصاص محمدرضا ثلاث در میان حمایت‌های شدید صوفیه به وقوعپیوست.

امیدواریم جهل تمام شود و علوم و معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام کرسی‌های آزاداندیشی را پرکند.

موضوعات: اخبار
[دوشنبه 1397-03-28] [ 10:37:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  این کجا و آن کجا! ...

 

این کجا و آن کجا!

 مردم ایران خیلی فوتبال دوست دارند. دیشب بعد از آن‌که ایران مراکش را برد، صدای فریاد و بوق و حتی تیراندازی از خیابان شنیده می‌شد. تلویزیون هم برای این بُرد سنگ تمام گذاشته بود. خیلی از مردم بازی را با هیجان دنبال می‌کردند.

 یاد جام جهانی 1998 افتادم، آن‌سال من دانشجو بودم، همان سالی که مردم ایران هیچ‌وقت فراموش نمی‎کنند. تب فوتبال خیلی شدید در میان دانشجوهای دختر و پسر بالا رفته بود. رادیوی بوفه‌ی دانشگاه روشن بود و با صدای بلند گزارش بازی را پخش می‌کرد. دانشجوها هیجان‌زده گوش می‌دادند و متناسب با چیزی‌که می‌شنیدند، واکنش نشان می‌دادند.

 یادم نیست آن‌روزها اوضاع سیاسی جهان، جنگ‌ها، قحطی‌ها، مذاکرات، نشست‌های دولتمردان و… چگونه بود. اما الان اوضاع خوب نیست. وقتی همه برای رفتن توپ در دروازه‌ی حریف هیجان‌زده بالا و پایین می‌پریم، وقتی همه درباره‌ی ورزشگاه رفتن خانم‌ها حرف می‌زنیم، وقتی تلویزیون آمار بازی‌های جام جهانی را برایمان می‌گویند، دو کشور اثرگذار اسلامی در منطقه‌ی خاورمیانه، بمب‌هایشان را روی مردم یمن می‌ریزند، مردم یمن هم هیجان‎زده واکنش نشان می‌دهند، اما این کجا و آن کجا!

 کودک یمنی ترسیده، دنبال مادرش می‌گردد و گریه می‌کاند، او اصلا نمی‌داند توپ چیست تا بداند فوتبال چیست. او تب دارد، تب ازدست دادن مادر، تب گم‌شدن پدر، تب خانه‌خراب شدن، تب او با تب فوتبال فرق دارد. او شادی را فراموش کرده، نمی‌داند چگونه باید بخندد، بزرگترهای کشورهای اسلامی کنار اسرائیل و آمریکا نشسته‌اند و تصمیم گرفته‌اند اورا بزنند، ظاهرا از صدای گریه‌ و نگاه مضطربش خوششان می‌آید. ما هم می‌نشینیم و برای بالارفتن تبمان دعا می‌کنیم.

 چقدر شادی‌هایمان در برابر غم دختر یمنی کوچک است، کاش کمی بزرگ‌تر شویم!

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1397-03-27] [ 09:55:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  لحظات آخر ...

 

لحظات آخر

دلم در این لحظات آخر تنگ شده برای اولین شب دیدار، برای اولین غذایی که خوردم، اولین استغفاری که گفتم، اولین العفوی که بر زبان جاری ساختم، اولین تصمیمی که برای خوب شدن، بهتر شدن، فرمان بردن، فراموش کردن عصیان و… گرفتم. دلم برای همه‌ی این‌ها تنگ شده، نمی‌دانم این اولین‌ها بازهم تکرار می‌شود یا نه، اما سینه‌ی مرا می‌فشارد.

دلم در این لحظات پایانی می‌سوزد برای وقت‌های هدررفته، تصمیم‌های اجرانشده، العفوهای بی‌ثمر، استغفارهای تمام‌شده. دلم در این لحظات آخر، بازگشت به روز اول را می‌طلبد که خوب شدن و بهترشدن را دوباره در ذهن تجربه کنم و این‌بار قدر بدانم. هرچند تجربه ثابت کرده، نفس ضعیف و پردردسر اگر به عقب برگردد، آبی از آب تکان نخواهد خورد و او هم‌چنان شرمنده‌ی خالق خویش است.

پس بهتر است ای‌کاش‌ها را کنار بگذارد و إن الإنسان لفی خسر را تفسیر کند که در صف محشر حیرت نکند که چه‌چیزی را ازدست داده و چه‌چیزی به دست آورده است.

موضوعات: ماه‌های قمری
[چهارشنبه 1397-03-23] [ 11:48:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت