آسمان علم


 
  دین رحمة للعالمین ...

 

دلش برای دیدن فرزندش در سینه می‌تپید. منتظر بود ببیند که فرزندش دختر است یا پسر، چشم‌هایش شبیه کیست، آیا اورا به یاد پدرش می‌اندازد یا نه؟ آمنه شادمان بود که می‌خواهد مادر شود و فرزند عبدالله را در آغوش بگیرد. اما او نمی‌دانست فرزندش پسر است، پسری که چهل سال بعد لرزه‌ای بر اندام شرک و کفر و نقاق می‌اندازد و تا قیامت نامش بر مناره‌ها می‌درخشد. شاید اگر این‌را می‌دانست هم خوشحال می‌شد و هم غمگین، خوشحال از این‌که فرزندش برگزیدة حضرت حق است و غمگین از این‌که دشمنانش به خونش تشنه می‌شوند.

آن‌سال، سال پرتلاطمی بود، سال عام‌الفیل، سال شکست کفر. اما کسی نمی‌دانست قرار است، دردانة خلقت پا به هستی بگذارد؛ همان‌که جهان ظلم را تهدید می‌کند، بدر و احد و حنین را می‌آفریند، همان که قرار است انسان عصر جهالت را با ندای ولایت به پیشرفت برساند، کسی نمی‌دانست.

صبح 17 ربع الاول بود که طاق کسری به دو نیم تقسیم شد، ایوانش لرزید و چهارده کنگره‌اش سرنگون شد. در آن‌روز همة پادشاهان از سخن‌گفتن باز ماندند و لال شدند. آتش‌کدة فارس نیز خاموش شد، آب دریاچه‌ای که مردم آن‌را می‌پرستیدند، خشک و دریاچه‌ای که سال‌ها آب به خود ندیده بود، پرآب شد، بت‌ها نیز به زمین افتادند.

چرا زمان تولد پیامبر این اندازه خرق عادت رخ داد، خدا می‌خواست به مردم چه بگوید؟ آیا می‌خواست بگوید آخرین ذخیرة پیامبرانش را به زمین می‌فرستد و آن‌را از لوث وجود شرک پاک می‌کند و جهل را می‌میراند؟ یا می‌خواست بگوید هدف خلقت در این سلالة پاک به ودیعه نهاده شده و پذیرش دعوت او، یعنی پذیرش آن ودیعه، قبول ولایت و ربوبیت حضرت حق.  

نمی‌دانم روزی که تمام شرک در برابر تمام توحید کرنش می‌کند و به سجدة عبودیت می‌افتد و انسان به مقام انسانیت می‌رسد، من نیز در زمین هستم یا نه، اما خوب می‌دانم که زمین روزی روی آرامش را می‌بیند، روی توحید و عبودیت را، خوب می‌دانم روزی می‌رسد که هدف آفرینش محقق می‌شود، روزی که دین رحمة للعالمین زمین را پر می‌کند. پس به امید آن روز: اللهم عجّل لولیّک الفرج.

موضوعات: مناسبت‌ها
[یکشنبه 1397-09-04] [ 10:54:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سه زن پشت سر انسان 250ساله ...

 

حماسه‌آفرینان تاریخ زنان بسیار کم هستند، کسانی‌که نام خویش را در ورق‌های تاریخ ثبت کرده‌اند؛ از سمیة صدر اسلام تا ژاندارک فرانسوی. اما در تاریخ اسلام سه زن هستند که پشت سر انسان 250ساله ایستاده‌اند و از حیات دینی و سیاسی این انسان برگزیده محافظت کرده‌اند؛ فاطمه، زینب و معصومه سلام‌الله‌علیهم اجمعین.

تاریخ انسان 250ساله، بُرهه‌های سخت زیاد داشته است، اولین ان از همین روزها شروع می‌شود. پیامبر ختمی‌مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله زمین را به قصد آسمان ترک می‌کند و در خاک می‌آرامد. کم‌تر از سه‌ماه پیش در 18ذی‌حجّه، او وصیّ و خلیفة بعد از خویش را به خلافت منصوب می‌کند، آیه‌اش در قرآن موجود و روایتش در میان مسلمانان متواتر است: من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه.

صحابة پیامبر سقیفه را تشکیل می‌دهند و حدیث غدیر را مطابق خواست خویش تعریف می‌کنند و مسیر خلافت را به نفع خویش تغییر می‌دهند.

اولین برهة سخت تاریخ اسلام آغاز می‌شود، دوره‌ای که می‌رود تا اسلام صحیح در دالان‌های تنگ و تاریک نانوشته و ناخواندة تاریخ مدفون شود. صدیقة طاهره پا به عرصه می‌گذارد و از کیان ولایت دفاع می‌کند، همان‎که نه خلفا و نه بیعت‌کنندگان آن‌را درک نکرده بودند. آنان فقط خلافت را با سیاستی مکارانه ربوده بودند و صدیقة طاهره در پی نجات ولایت در مسجد پیغمبر خطبه‌ای می‌خواند که هنوز هم در تاریخ زنده است. سلاح او افزون بر این بیان رسا، زنانه است اما کوبنده و اثربخش، سلاح او گریه و اشک است بر ماتمی که هستی را به یغما می‌برد. سعی او این است که ولایت را از شیطان بستاند و به اهلش بسپرد. اگر نبود خطبة فدکیه و کلبة احزان، دین و ولایت در همان روزهای آغازین پس از پیامبر فراموش می‌شد. این یعنی جریان و سریان ولایت وام‌دار زنانگی بزرگ‌ترین زن زمین و آسمان است.

برهة سخت دیگر تاریخ اسلام و تشیع، عاشورا، محصول سقیفه است. قافله‌سالار کاروان اسرا یک زن از تبار خدیجه و زهراست، نامش زینب و لقبش عقیلة بنی‌هاشم. اگر مدیریت خاندان نبوت و بیان کوبنده و رسا در حقانیت حضرت حسین علیه‌السلام نبود، اسلام در همان عاشورا تمام می‌شد. خطبه‌های او یک‌بار دیگر زمین و زمان را به کرنش وادار کرد و سخنرانی‌های پرشکوه علی علیه‌السلام در مسجد کوفه را به یاد خلق انداخت. این‌بار نیز یک زن حماسه‌آفرین میدان بیان دین حقیقی است.

برهة سوم نیز سخت است، مردمان در دشت بلای فرقه‌ها گرفتار آمده‌اند. انسان 250ساله را از سرزمین مادری‌اش می‌برند که برای اغوای خلق ولیعهد خلافتش کنند. خواهر دیگری پا در رکاب شده و پشت سر برادر که ولیّ زمان است حرکت می‌کند و می‌آید و در سرزمینی دور از وطن آرام می‌گیرد و پناه‌گاه دین جدّش می‌شود. طلاب علوم دینی به قم می‌آیند و در پناه این بانوی بزرگوار، محافظ و صادرکنندة تشیع می‌شوند.

این بانو نیز هم‌چون صدیقه طاهره و زینب کبری عالمه است. او در سنین کودکی آن‌گونه به سرالات علمی جواب می‌دهد که فداک ابوها را از پدر هیده می‌گیرد.

انسان 250ساله همراه سه زن هویت خویش را حفظ می‌کند و به امروز می‌رسد. پس زن و تفکر لطیف زنانه در کنار اندیشه‌ورزی مردانه می‌تواند هستی را بهتر پیش ببرد و امور خارق‌العاده‌ای انجام دهد. که مهم‌ترین آن رسیدن به کمال و قرب الهی است.

 

موضوعات: تاریخ زنان
[پنجشنبه 1397-08-17] [ 12:42:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پس از اربعین ...

زندگی در جریان است. اشک‌های چشم و تاول‌های پا تمام می‌شود، جامانده‌های اربعین نیز دیگر شاید حسرت نمی‌خورند تا سال آینده کهدوباره جا بمانند و حسرت بین‌الحرمین را با خود این طرف و آن طرف ببرند.

اما زینب روز عاشورا هنوز در راه است، هنوز زنان و کودکانی مانده‌اند که قافله‌سالارشان با موهایی سپید از ره چهل‌روزه و قد خمیده باید آن‌ها را به مدفن النبی ببرد، که شکایت قوم را به رسول برساند.

این‌روزهای زینب سلام‌الله‌علیها هنوز هم سخت است، شاید تشنگی نباشد، علی‌اصغری که در پی آب بگرید، نباشد، اما مادران و دختران و همسرانی که خواب و بیداری‌شان خاطرة تلخ نینوا و کوفه و شام است، هنوز با صدایی محزون و بغضی در گلو و یادی در خاطره به قافله‌سالاری تکیه می‌کنند که یک‌روز صبح تا عصر تمام هستی‌اش را جلوی چشمش به خاک و خون کشیدند، همان‌هایی که روزی در صف یاران علی بودند، آن‌روز دردناک تاریخ بدن فرزندش را به اسب‌ها هدیه دادند.

این‌روزهای زینب هنوز سخت است …

بانو! این‌روزها را هم شما تاب میاورید حتما، اما در میان اشک‌ها و خاطره‌ها به یاد شیعیانی باشید که نه در اربعین امسال پا در رکابتان در کربلا بودند و نه یادت کردند و نه حتی حسرت با حسین بودن را دارند. برایشان دعا کنید که امام زمان ما یار کم دارد، دعا کنید آن‌ها که به قافلة هدایت نرسیدند، سر از خیمة شما درآورند. دعا کنید.

موضوعات: مناسبت‌ها
[پنجشنبه 1397-08-10] [ 01:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هوا خوب است ...

 

امروز هوا خوب است، چقدر هوا گرم است، آن‌قدر برف آمده که زمین یخ زده است، چقدر زمین یخ زده است، هوا امروز چقدر سرد است، از پاییز خوشم نمی‌آید، این گل‌ها بوی بدی می‌دهند.

آیا ما حق داریم به اموری که خدا برای زمین تعریف می‎کند اعتراض کنیم؟ اساسا ما چه کاره‌ایم که به ربوبیت او اعتراض کنیم؟

وقتی می‌گوییم چقدر هوا گرم است، یا امروز هوا بد است، به خدا می‌گوییم که ربوبیت تو محل اشکال است، کناری برو و نظاره کن که من چگونه زمین را اداره می‌کنم. اعتراض به خدا یعنی اعتراض به خالقیت او، ربوبیت او و رزاقیت او. ما انسانیم و مخلوق، مخلوق که به خالق نه نمی‌گوید، فقط اعتماد می‌کند. هوا خوب باشد یا بد، از جانب اوست که هرچه از دوست رسد نیکوست. اساسا انسان نمی‌تواند بگوید چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، هر چه می‌داند از جانب خداست.

مراقب توحیدمان باشیم، ظاهرا کمی لنگ می‌زند.

موضوعات: سبک زندگی, توحید
[دوشنبه 1397-07-23] [ 07:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نوازش‎های پدرانه ...

 

نوازش‎های پدرانه

امروز قصه‎ای شنیدم که خیلی تکان‎دهنده بود، اشک‎آور و دل‎سوز. دختری که در زمان جنگ چهارماه بعد از شهادت پدرش به دنیا می‌آید. پدرش برنمی‎گردد و او چشم‎انتظار است.

روزی خبر پدر را می‎آورند و قرار می‎شود دو هفتة بعد پیکر را به خانواده بدهند. دختر اصرار می‎کند که پیکر پدرش را دو روز بعد برای وداع به خانه‎شان بیاورند و می‎آورند. 

روز عقد دختر است، دختر پیکر را وسط سفرة عقد می‎گذرد، استخوانی را برمی‎دارد و بر سرش می‌گذارد تا پدرش روز عقدش اورا نوازش کند. از پدر اجازه می‎گیرد و بله می‎گوید.

دردناک است این قصه، ما کجای تاریخ ایستاده‎ایم، به دختران و پسران شهدا در صف محشر چه بگوییم، به شهدا چه، آن‎ها که رفتند که چادر ما خاکی نشود.

مراقب آرمان‎های دینمان باشیم، نکند در صف محشر خجالت‎زده شویم، وقتی شهدا شفاعتمان می‎کنند

موضوعات: شهدا
[سه شنبه 1397-07-03] [ 08:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت