آسمان علم


 
  قانون مُثله در کشوری غریب ...

 

قانون برخی کشورها این­است که اگر در کشورشان بر قطار مرگ سوار شوی و از تونل احتضار بگذری و دیگر بلند نشوی و کَسانَت بخواهند تورا به کشورت برگردانند، مسئولان آن کشور فقط یک اسکلت به خانواده­ات تحویل می‌دهند.

فکر کن! چشم‌هایت را تخلیه می‌کنند، همان چشم‌هایی که با عینک آفتابی مارک فلان در مقابل اشعة خورشید از آن­ها محافظت می‌کردی، حالا تیغ بُرّندة کالبدشکاف آن‌ها را پیش از آن‌­که خاک تورا دریابد، از جسمت می‌رباید و نمی‌دانم به کجا می‌سپارد؛ همان چشم‌هایی که با مدادهای رنگی نقاشی‌اش می‌کردی که زیباتر شود، حالا در زباله‌دانی کالبدشکاف یک کشور بیگانه در حسرت مدادهای رنگی تو به کالبدشکاف زل می‌زند.

 فکر کن­! دندان‌هایت را هم از دهانت خارج می‌کنند، همان دندان‌هایی که با مسواک‌ها و خمیرهای قرن بیستویکم از آن‌ها محافظت می‌کردی و ساعت‌ها وقت خود را در مطب دندان‌پزشکی می‌گذراندی که آن‌ها را لمینت کنی که زیباتر شوند که وقتی لبخند می‌زنی دل‌ها بهتر بلرزد، قشنگ‌تر خانه خراب کند.

فکر کن! قلبت را هم خارج می‌کنند، همان‌که کُلون درش را محکم نمی‌بستی که هرکه و هرچه دلش خواست در هر ساعت شبانه‌روز بی دقّ‌الباب صاحب‌خانه داخل بیاید و صدای بلند خندة شیطان را، این مصیبت عظمای دنیای سخت ما، به آسمان بلند شود؛ همان قلبی که طپش‌های بی‌موقعش تورا از سجادة مهر اله بلند می‌کرد. حالا دیگر سینه‌ات را با چاقویی می‌شکافند و قلبت را درمی‌آورند و دیگر حتی نمی‌توانی بگویی: آی قلبم.

فکر کن! کلیه‌هایت را هم خارج می‌کنند، کبدت را، روده­ات را، اصلا هر چیزی را که بتوانند از جسم تو بدزدند، قانونی و بی‌نگرانی خارج می‌کنند و اسکلتت را می‌دهند که ببرند و در کشورت خاک کنند. از این قانون من‌درآوردی بشر قرن بیست‌ویکم سر درنمی­آورم، خیلی هم مهم نیست، مهم مُثله‌شدن جسمی است که چندصباحی با او زیستم و گاه خدایم را خالقش را فراموش کردم، این درد بزرگ را در کدام قبرستان باید دفن کنم!

اما دوست من! فقه ما برای همین تن دردکشیده هم احترام قائل است و می‌گوید اگر قرار است جسمی مُثله شود در همان کشور دفن گردد.

قبرستان شیعیان شهری در کانادا، قبرستان شیعیان شد، زیرا خانوادة یکی از بندگان خوب خدا نمی‌خواستند پدرشان به درد مثله دچار شود، با کمک شیعیان دیگر زمینی خریدند و قبرستان شیعیانش کردند. خوش به حال آن‌کسی که حضورش در کشور غریب مایة خیری شد و فقهی جاری گشت.

هدیه به روح شیعیان در خاک خفتة سرزمین‌های غریب، صلوات.

 

موضوعات: سبک زندگی
[جمعه 1398-08-17] [ 01:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فال تاروت ...

 

به احترام جهل مردم، کلاهتان را از سر بردارید و لبخند ژوکوند بزنید. 

فال، فال تاروت، فال قهوه.

در هزاره‌ی سوم پس از میلاد، عصر ادعای پیشرفت عقول، رمال‌ها و فال‌گیرها از گوشه‌ی امن خانه‌هایشان و کنار خیابان و پارک‌ها خارج شده و در میان فرهیختگان و شاغلان مشاغل مهم ظاهر شده و برایشان آینده را پیش‌گویی و گذشته‌ی فراموش‌شده را یادآوری می‌کنند، خواستگارهایشان را نشان می‌دهند که با اسب‌های سفید مدر روز در آینده‎ای نزدیک، پشت در خانه‌شان صف می‎کشند، به زن همسایه تهمت می‌زنند که بگویند شوهرها به زن‌ها خیانت می‌کنند، گاهی نیز دزد مالشان را می‎یابند.

فال، فال تاروت، فال قهوه

ای کسانی‌که نان جهل مردم را می‌خورید، به احترام جهل مردم، کلاهتان را از سر بردارید و بر سر افرادی بگذارید که می‎خواهند از واقعیات زندگی‌شان فاصله بگیرند و کمی در مستی بی‎خبری بخوابند و توهم کنند، پولی بگیرید و چند صباح دنیار ا با احمق فرض کردن مردم و احمق کردنشان بگذرانید و شب، پیش از خواب به این عقلانیت مدرن قاه‌قاه بخندید و اصلا تصور نکنید دنیای دیگری نیز وجود دارد، دنیایی که گذشته و آینده را واقعا نشان می‌دهد، گذشته‎ای در بی‎خبری و آینده‎ای در عذاب.

موضوعات: سبک زندگی, آخرالزمان
[پنجشنبه 1398-04-27] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  #مظلومیت_شیعه ...

 

این روزها خبرهای ناگواری می‌رسد: قتل طلبة همدانی، قتل امام جمعة کازرون در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، بازداشت مدّاح هتّاک!، اخراج مدیر شبکة5 سیما، قتل همسر شهردار سابق، جنگ سردتر آمریکا و ایران و قس علی هذا.

اما از میان اخبار مخابره شدة این روزها، هیچ خبری به اندازة بازداشت مداح و اخراج مدیر شبکة5 سیما انسان را به عمق تاریخ نمی‎بَرَد. تاریخ، مظلومیت شیعه را بارها ثبت کرده‎است، از غدیر تاکنون، بله از غدیر. پایه‎های خیانت سقیفه در میان تظاهر بخٍّ بخٍّ در غدیر بر زمین کوبیده شد؛ ملت به جاهلیت برگشت و به ولایت پُشت کرد.

مظلومیت شیعه، اول‎بار، در سکوت 25 سالة بزرگ‌ترین مرد تاریخ و گفتگوهایش با چاه‎های مدینه و زمزمه‎های اندوهناکش به خاطر دردناک‌ترین حادثة زندگی‎اش، یعنی در و دیوار و میخ و آتش و… بروز کرد. مردمانی که حق ولایتش را نشناختند و زهرای مرضیه سلام‎الله‌علیها را به طرز غم‎انگیزی به آسمان فرستادند، امانت سیدالمرسلین را.

آن زمان، یعسوب الدین در میان غربتی بزرگ و اشک‎هایی برای مردمی که نتواستند، که نخواستند بار امانت الهی را به دوش بگیرند، امانت ولایت را، برای حفظ و نشر اسلام سکوتی کرد که تاریخ را به اشک وادار نمود.

چاه‎های مدینه! چه زمان لب می‌گشایید و غربت را فاش فریاد می‌کنید، سخنان امیر مؤمنان در میانة درد کوچ نبیّ و دختر نبیّ و رحلت اسلام به جاهلیت خانه‎ها را چه زمان می‎گویید؟

و اینک بعد از هزار و چهارصد و اندی سال، بعد از سکوت آن‎روزها، قصه هنوز ادامه دارد. شیعه برای مجروحان فلسطین خون می‎فرستد، آن‌ها، با همان تفکر سقیفه‌ای، نجسش می‌دانند و ردّ می‌کنند. شیعه در میان اهل سقیفه هنوز رافضی است که کشتن هفت‎نفرشان بهشت را واجب می‎کند.  شیعه هنوز در غم اهل کساء می‎سوزد، که این سوختن نه به خاطر پروازشان به سوی حضرت احدیت است که پرواز لازمة حیات هر انسانی‎است، شیعه می‎سوزد چون معارفش را در تاریخ مدفون ساختند و جز اندکی به او ندادند و این و آن به خزائنش دستبرد زدند و به نفع خودشان تحریف کردند.

قصه ادامه دارد، امروز در میان اشک و آه شب قدر و غم از دست‎دادن پدر باید سکوت کرد و حتی تقیه را نیز به ما نمی‎بخشند. مظلومیت شیعه این است که وحدت جهان اسلام روی شانه‎های اوست، در میان خودی‎هایش نیز باید زیر چادر و عبا بگرید که نکند شانه‎های وحدت بلرزد؛ این نقد ما به ماست به سکوت گاه بی‎معنای ما.

موضوعات: شیعه
[چهارشنبه 1398-03-08] [ 03:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  کاش مولود امروز بیاید ... ...

 

امروز از آن روزهایی است که انسان دلش می‎خواهد با کسی حرف بزند، به کسی سلام کند، تبریک بگوید و دلتنگی‎هایش را شرح نماید، از آن روزهایی که دل انسان خیلی می‎گیرد، چون گوشش را به راه حرام برده است و حال‎که سلام می‎کند لیاقت شنیدن جواب سلام را ندارد.

امروز از آن روزهایی است که انسان دلش می‌سوزد. مردمان فراوانی به هم تبریک می‎گویند، نقل و شیرینی و شربت پخش می‎کنند و می‎گویند کاش آقا بیاید. اما آقا نمی‎آید، آقا با ای‎کاش‎های زبانی نمی‎آید، آقا با دعاهای از سرِ نیاز، با التماس‎های از سر محبت و از همه مهم‎تر با دعاهای عالمانه و آگاهانه به حق ولایتش می‎آید.

زمانة سختی‎است، انحرافات از هر طرف به آدمی فشار می‎آورد. شنیدم کسی می‎گوید اگر آقا (بخوانید قطب فرقة گنابادیه) اجازه بدهد باران می‎آید. کسی در بیمارستان درد بمیاران را با انرژی‎درمانی آرام می‎کند و می‎گوید انرژی‎های مثبت کائنات انسان را درمان می‏نماید. بله کاش آقا بیاید.

زمانة سختی‎است، هجمه‎ها فراوان است. پیش از این فکر می‎کردم چرا وقتی آقا می‎آید گویی دین جدیدی می‎آورد. اما امروز می‌فهمم. آن‎اندازه که امروز حتی در میان روحانیت و قشر مؤمن جامعه تشتت آراء وجود دارد، هیچ‎گاه در تاریخ دیده نشده است. برای مثال، برخی عالمان شیعه در خط انقلابند و حکومت ولیّ فقیه را قبول دارند اما برخی می‎گویند پیش از ظهور آقا نباید حکومت تشکیل داد. دلایل هر دو طرف نیز دلایل متقنی است، یکی از دلایل موافقان، مقبولة عمر بن حنظله است و آن‎را در کنار ادلّة دیگر مؤیدی بر تشکیل حکومت می‎دانند، اما مخالفان این مقبوله را تامّ نمی‎دانند و دلایل خودشان را اقامه می‎کنند. برخی مؤسسات اقماری حوزه با وجود فضلای باسواد به سکولاریزه شدن حکومت رأی می‎دهند و برخی نیز با چنگ و دندان از حوزة انقلابی دفاع می‏کنند. کاش آقا بیاید و به این‎همه تنوع آراء و هرج و مرج اذهان عمومی پایان دهد.

پس انسان حق دارد در چنین روزی، روز میلاد امام عصر علیه‎السلام، دلتنگ باشد، دلتنگ ذهنی آرام و با ثبات، که وقتی نماز می‎خواند، روزه می‏گیرد، زیارت می‎رود و در گرما و سرما زیر بار طعنه‎های مردم به چادر زهرا سلام‎الله‎علیها احترام می‎گذارد، مطمئن باشد مرضیّ حضرت حق است، ایمان داشته باشد اعتقادات صحیحی دارد از آن دسته اعتقاداتی که اورا به بهشت می‎رساند.

بله، امروز از آن روزهایی است که دل انسان اشک می‎خواهد، اشک برای غربت مولود امروز و طولانی شدن غیبت او. کاش زودتر بیاید.

موضوعات: انتظار, ائمه معصومین
[یکشنبه 1398-02-01] [ 02:58:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هنوز مانده‎است به آخرالزمان ...

 

 

هنوز مانده‎است تا آخرالزمان، تا وقتی‏که کارد به استخوان برسد، هنوز مانده‎است تا صبر خدا تمام شود، هرچند چیزی در او تمام نمی‎شود. هنوز می‌توان در میان تنی چند از مردمانِ مؤمن بود و نترسید، هنوز می‎توان ندبه خواند و در فراق حضرت حجت گریست و نترسید. هنوز، مترو که سوار می‎شوی، در خیابان که راه می‎روی، فروشگاه که می‎روی، خانم‌های محجبه را می‌بینی و دلت گرم می‌شود که دین خدا هنوز، طرفدار دارد. هنوز مانده‎است به آخرالزمان، به روزی که اگر کسی مؤمن از دنیا برود، ملائکه شگفت‎زده می‎شوند. هنوز مانده‌است به آخرالزمان، به روزی که آدم‎‎ها به خاطر غذا با یکدیگر بجنگند و گرسنگی دین را از آن‏ها بگیرد. هنوز مانده است به روزی که غیرت مردها تمام شود و عفت زنان در کتب اساطیرالاولین نگاشته شود، باران نبارد و یا اگر ببارد در وقت نامناسب ببارد. هنوز مانده‎است به آخرالزمان.

دوست من! می‎خواهی منتظر بمانی تا تمام پیش‌بینی‌ها به وقوع بپیوندد و حضرت حجت، دیرهنگام، تدابیرش را به ما نشان بدهد، انتقام سیلی مادر را بگیرد، انتقام علمِ مانده در ابتدای جادة ظهور دین، انتقام پسرک مدینه را که به جرم شیعه بودن جلوی چشم مادرش سر بریده شد، انتقام آن کودک آفریقایی که به جرم سیاه بودن چیزی برای خوردن ندارد، در عوض ایدز می‎گیرد، تب مالاریا را تجربه می‎کند و سفیدپوست آن‎سوی قاره، ثروتش را می‎دزدد و برای فرزندش هواپیمای اختصاصی می‎خرد و به آن پسرک سیاه قاه‎قاه می‎خندد؟ هنوز مانده است به آخرالزمان، به بدتر از این‎ها، اما تو بیا و با هم به درگاه الهی برویم و باقی‎ماندة غیبت را بخریم.

دوست من! نمی‎خواهی کمی به خودت بیایی و برای تعجیل در آمدن آن موجود سراسر نور و پاکی دعا کنی، نمی‌خواهی با او ارتباط بگیری و در این زمانه‌ای که مارا به سوی هول و ترس می‎کشاند، خودت را ایمن کنی؟ نمی‎خواهی خداوند باقی‎ماندة غیبت را بر ما ببخشد و اورا به ما برساند و بیشتر از این شرمندة خودش و ملائکه‌اش نشویم، حتما باید کارد به استخوان برسد که به خودت بیایی و با آن یار غایب خلوت کنی و از او بخواهی دعای مستجابش را در حق ما بکند که زودتر بیاید و جهان را از این بی‎دینی و کم‎دینی نجات دهد؟ بهتر نیست خودمان را در دریای دعای برای او غرق کنیم و باقی‎ماندة غیبت را بخریم و جهان رو به ظلمت را نجات دهیم؟ ما که می‌دانیم اگر همگی و با اخلاص از خدا بخواهیم که اورا برساند، می‎رساند.

هنوز مانده‎است به آخرالزمان، اما خود من، دوست من! باور کن آن‎روزها سخت‌تر از امروز است، بیا و نگهبان سرزمین دعا باش و نخواه که باقی‎ماندة غیبت را هم ببینی.

موضوعات: آخرالزمان
[یکشنبه 1398-01-25] [ 11:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت