آسمان علم


 
  دهه شصت ...

 

ورودی قطار روی یکی از صندلی‎ها نشستم و به مردمی نگاه می‎کردم که برای تصاحب صندلی‌های پایین و بالا هم‎دیگر را هل می‌دادند. تمام صندلی‌ها پر شدند و مسافران بعدی در ورودی، برخی بر کف قطار نشستند و برخی نیز ایستادند. دو دختر جوان کنار صندلی من روی زمین نشستند، جایی که دری وجود دارد و این واگن را به واگن دیگر متصل می‎کند؛ واگنی که آقایان فروشنده از ان‌جا رفت و آمد می‌کنند.

آن‌روز خیلی به من سخت گذشت، به خودم گفتم دیگر این‌جا نمی‌نشینم، همان پایین، دور از وقایع بهتر است، هرچند آن پایین هم آزاردهنده است.

دخترانِ کف قطار نشسته، روسری‌هایشان را روی شانه‌ها انداخته و جلوی مردان پاهایشان را دراز کرده و مردان نیز از روی پای آنان رد می‌شوند. دختران می‌خواهند ثابت کنند این‌جا جای مخصوص آنان است و مردان حق ندارند به حریمشان وارد شوند. دریغ اما، مردان دیگر به این کارها کاری ندارند، لذت دید زدن به موهای زنانه و تدبیری که مدت‌هاست از مسئولین دیده نمی‌شود، بر وقاحتشان افزوده است.

آن‌روز دلم برای دهة شصت تنگ شد، نوجوانی‌ام را به یاد آوردم با آن چادر کلوکه که اندازة چند پتو گرما داشت که در خیابان راه می‌رفتم، سوار اتوبوس می‌شدم و خرید می‌کردم و هیچ مردی به خودش اجازه نمی‌داد نگاهی کند، چه رسد به این‌که بایستد و فروشندگیم را رصد کند و ادایم را درآورد.

دلم برای حیای دخترانه دهه شصت تنگ شده، همان حیایی که پشت مدل مو و لباس و قِر و فِر سلبریتی‌های دهة نود گم شده است. دلم برای روزی تنگ شده که مغازه‌های فروش لباس زنانه، پشت ویترین‌هایشان را پرده زده‌اند که مبادا مردی چیزی را که نباید، ببیند.

دلم برای خیلی چیزها تنگ شده. این‌روزها اما همه می‌گویند اگر حیای دخترانمان و غیرت پسرانمان کم شده، به خاطر تهاجم فرهنگی است، استعمار برای ازبین بردن کشورمان و ویرانی خانواده‌هایمان دست به دامن رنگ مو و پابند و شلوار پاره شده و به اعتقاداتمان  شبیخون زده است. شب‌های تابستان و زمستانمان را با کلیپ‌ها و چت‎های فضای مجازی پر کرده و وقاحت و بی‌حیایی را آموزش می‌دهند.

اما مقام معظم رهبری در بیانیة «گام دوم» فرمودند هر آن‎چه در کشور اتفاق می‌افتد، مسئولش در همین‎جاست.

مقابله با تحریم اقتصادی و شبیخون فرهنگی فقط تدبیر می‎خواهد که این‎روزها آرزویی دست‎نیافتنی است، وگرنه دهة شصت هم استعمار بیکار ننشسته بود و برای شبیخونش راهی داشت؛ آن‌روزها، فقط اعتقادمان به خدا و احتراممان به خلق خدا بیش‌تر بود.

 

موضوعات: مترونوشت
[جمعه 1397-12-03] [ 10:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  عزای مدینه ...

 

 دلم برایت می‌سوزد مدینه، برای غربت و تنهاییت، برای چشم‎هایت که چه جنایت‌هایی را در طول تاریخ دیده است، برای شورایی که دیدی چگونه خلافت مولا را غصب کردند، برای هیزم‌هایی که جلوی چشم تو رژه رفتند تا درِ مهبط الوحی را سوزاندند، برای فریاد بانوی عالمین که مهدی را ندا می‌داد و تو شنیدی، برای نیلگونی صورت و بازو و شکسته شدن استخوان و …. و تو دیدی. دلم برایت می‌سوزد مدینه، برای تو و غربتت.

 این روزها که شیعه عزادار غصب ولایت و عروج مادر است، مدینه، تو حادثة دیگری را می‌بینی و مبهوت می‌مانی که در عصر پیشرفت عقول چرا کسی یاری نمی‌کند. تو این روزها در روزهای غم و عزای شیعه، کودکی را می‌بینی که به جرم شیعه بودن مادرش در وسط خیابان سرش با شیشه بریده می‌شود و مادر را می‌بینی که این صحنه را تاب نمی‌آورد و از هوش می‌رود.

 مدینه! تویی و غربتت، سال‌ها پیش تو مادری را دیدی که پشت در است و هیزم‌ها و قنفذ و دومی آن‌سوی در، تو آن‌روز دیدی مادری فرزندِ در شکم را از دست داد و کینة دشمن اورا درنوردید و سال‌ها و قرون متمادی، جماعتی را عزادار قبر پنهان کرد.

 مدینه! دلم برایت می‌سوزد که هنوز هم مردم سرزمین تو بعد از این‌همه سال رشد نکرده‌اند و جلوی چشم نبی، شیعه را می‌کشند و بقیه نیز سکوت می‌کنند. جهان عرب و غیر عرب ندارد، کینه‌های دشمن تمامی ندارد. فقط منتقم می‌تواند انتقام غم جان‌سوز تورا از خصم بگیرد. به امید ظهور منتقم، صلوات.

موضوعات: فاطمیه
[جمعه 1397-11-19] [ 08:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  روزهای سخت ...

 

مدینه چه روزهای سختی به خود دیده است، روزهای کینه و حسد، روزهای زحمات سخت و طاقت‎فرسای دعوت به سوی هدایت، روزهای سخت جنگ و کشته شدن عزیزان، روزهای نزول وحی و نفهمیدن مردمان و… . 

یکی از سخت‌ترین روزهای مدینه، حوادث پس از رحلت حضرت ختمی‌مرتبت صلی‌الله‎علیه‎وآله است، روز سخت غصب ولایت و انحراف امت و جدایی از مسیر هدایت الهی، روز سخت جان کندن برای گرفتن قدرت و منزلت و دوروزه دنیا که بشود آقا و سرور و منتقم شهدای بدر و احد و حنین.

در بحبوحه سختی غصب ولایت، روزهای سخت بیماری و حزن دردانة خلقت نیز غمی است که تا امروز  روی سینه تاریخ سنگینی کرده و عقده پشت عقده آفریده است. تاریخ از اشک ریختن می‎ترسد که مبادا قبر مادر عیان شود و وصیتش ناتمام بماند. تاریخ هم که می‎داند قبر مادر کجاست، خودش را به ندیدن زده است. 

برای سبک شدن غم بقیعِ در مدینه و آن‎که این‎روزها زیاد به دیدار مادر می‌رود و حتما اشک فراق و حزن از درد آن‎روزها می‌ریزد، برای آرامش او در این روزهای سخت صلوات.

موضوعات: مناسبت‌ها
[چهارشنبه 1397-11-17] [ 10:58:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بصیرت، گمشده عصر ما ...

بصیرت، گمشده عصر ماست!

این‌روزها هوای سرزمین من دلگیر است، وقتی کسی بالای منبر رسول خدا احکام خدا را نادیده گرفت و گروه دیگری از منبری‌ها سکوت کردند و گذاشتند او حرف‌هایش را بزند و یارانش را جمع کند، بعد خلع لباسش کردند که بگویند کاری کرده‌اند؟! غافل از این‌که یاران او در کوچه و تاکسی و خیابان و اتوبوس از او و حرف‌هایش دفاع می‌کنند و برایش افسوس می‌خورند.

امروز هوای سرزمین من دلگیر است، وقتی یکی دیگر از مارهای در آستین پرورش‌یافته، بساط مریدبازی راه می‌اندازد و طلبه‌ها برایش چکامه‌ می خوانند و مریدش می‌شوند و درس و بحث را پای صحبت او می‌گذرانند و در فراقش می‌گریند، او جریانی می‌شود در بدنة حوزه و بعد توبیخ می‌شود و… ، که چه؟ نمی‌دانم بصیرت کجاست در عصر رسانه، وقتی هنوز انحراف کسی جریانی جدی نشده است. راستی چرا همه بصیرت‌ها بعد از خرابی و خراب‌کاری است؟

امروز هوای سرزمین من دلگیر است، وقتی  کسی می‌آید و حجاب زنان را چماق می‌داند و فیلترینگ فضای مجازی را نیز جایز نمی‌داند و از تریبونی قدرتمند به وسعت سرزمین من از روشنفکری مدرن حمایت می‌کند. آری! راست می‌گوید، وقتی زمان داشتند، فرهنگ تولید نکردند و حالا دشمن ما و دین ما در فضای مجازی چشم و گوش دختران و پسران مارا باز می‌کند و از آن‌ها بی‌اخلاق و بی‌دین می‌سازد، از این شهر به آن شهر می‌برد و چیزهای مگو به ان‌ها می‌آموزد. اگر فیلتر نشود، حقوق و آزادی زیر سؤال می‌رود. من فقط یک سؤال دارم، آزادی کسی که می‌خواهد در فضای پاک نفس بکشد و کار کند چه می‌شود، شما تضمین می‌کنید او هم به آزادی‌هایش برسد؟ زیر پوست فضای … مجازی، قرآن و دعا و دینش ازبین نرود و خدایش را پای مدرن‌بازی و آفت‌هایش ازدست ندهد؟

دوستان بیاییم از میان کوهی از معلومات و اطلاعات کتاب‌های درسی‌مان کمی بصیرت برداریم که در وقت نیاز به کارمان بیاید؛ وقتی که هوای سرزمینمان دلگیر است، کمی بصیرت چاشنی حرف‌هایمان کنیم و حرف‌هایمان را بجا بزنیم و بجا عمل کنیم که دیگر مصلحت‌اندیشی خارج از قاعده و چارچوب نیز نداشته باشیم، گمشده ما بصیرت است، نه فضای مجازی و نه سبد حمایتی و نه حتی افزایش قیمت سکه و دلا و پراید، اگر بصیرت داشتیم نیازی نبود به سخنان مراجع کنایه بزنیم که بیایید و یک بانک را اداره کنید، ببینیم چه می‌کنید.

موضوعات: یادداشت روز
[جمعه 1397-11-05] [ 04:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دلتنگی ...

امروز به این فکر می‌کردم که امام زمان علیه‌السلام که ظهور کنند، چقدر کار دارند! هر گوشه‌ای از سرزمین اسلام، کسی بلند شده و عَلَم طغیان علیه معرفةالله برافراشته و خود را شیخ و قطب پنداشته و مریدانی جذب کرده است. 

امام که ظهور کنند برای برافراشتن بیرق اسلام ناب، چقدر آدم باید هدایت کند، آدم‌هایی که فریب سران فرقه‌ها را خوردند؛ مریدان یمانی‌ها و کَسنَزانی‌ها و گنابادی‌ها و… ، مریدان آن‌هایی که برای ریاست دوروزة دنیا و جمع کردن پابوس، مذهب حقه را منحرف کردند و مناصب اهل‌بیت علیهم‎السلام را دزدیدند. حضرت که ظهور کنند، چقدر کار دارند!

امروز خیلی دلتنگ شدم، دلتنگ آقایی که روزی می‌آید و جهانِ پر از انحراف را از لوث بی‌خدایی و بدخدایی نجات می‌دهد، جهانی که در هر گوشه‌اش کسی ادعای امام زمانی می‌کند؛ یکی خود امام زمان است، یکی نایب خاصش و یکی هم همسرش.

فردا جمعه است و منتظران ظهور، منتظر ظهورند. اما هنوز هیچ‌یک از علائم حتمی ظهور محقق نشده است، پس آقا نمی‌آید. اما چرا من دلتنگم و منتظر که فردا بیاید، هرچند می‌دانم که فردا نمی‌آید، فردا روز ظهور نیست، روز دلتنگی است، روز به یاد حضرت بودن و حسرت خوردن، حسرت روزی که می‌آید و شاید من نباشم.

موضوعات: جمعه‌نوشت
[پنجشنبه 1397-10-27] [ 07:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت