آسمان علم


 
  اخلاق یا حکومت در سیره‌ی پیامبر اسلام(ص)! ...

 

اخلاق یا حکومت در سیره‎ی پیامبر اسلام(ص)!

این‎روزها سخن از «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلاق» است و این‎که پیامبر اسلام صلی‎الله‏علیه‎وآله برای نهادینه‌سازی اخلاق در حامعه‏ی زمان خویش مبعوث شده‎اند، نه برای حکومت کردن. چند نکته به نظر این حقیر رسید که بیان می‎شود:

نکته‎ی اول: پیامبر اسلام در نقطه‎ای از جهان ظهور کردند که مبانی اخلاقی شکل نگرفته بود و بی‎اخلاقی‎های فراوانی وجود داشت، بی‌اخلاقی‎هایی مانند زنده به گور کردن دختران، جنگ و خون‎ریزی، بی‎حرمتی به کیان خانواده، خودخواهی‏ها، عیب‌جویی‌ها، حسادت‌ها و … که در تاریخ نمونه‎های آن فراوان دیده می‎شود. بدون درنظرگرفتن صحت و سقم سند روایت و کذاب و مجهول بودن برخی راویان این حدیث، می‎توان دلالت روایت را به‎سادگی پذیرفت؛ یعنی پیامبر برای نهادینه کردن اخلاق در چنین جامعه‌ای مبعوث شده‌اند.

نکته‌ی دوم: تشکیل حکومت در سیره‌ی پیامبر امری واضح است، یعنی پیامبر پس از هجرت به مدینه نهاد حکومت را پایه‌ریزی کردند و این فعل ایشان در تاریخ ثبت شده است و کسی در آن مناقشه ندارد.

نکته‎ی سوم: به نظر می‌رسد مناقشه درباره‌ی این‌که بعثت پیامبر اکرم صلی‎الله‎علیه‎وآله به خاطر نهادینه‌سازی اخلاق در جامعه بوده و یا به‌دلیل تشکیل حکومت، مناقشه‌ای بی‌مورد باشد، زیرا تشکیل حکومت که در سیره‌ی سیاسی ایشان وجود دارد، با نهادینه کردن اخلاق فردی و اجتماعی در جامعه ناسازگار نیست. یعنی یک شخص می‌تواند، به‌ویژه با وجود برخورداری از ملکه‌ی عصمت، هم حکومت تشکیل دهد و هم به نهادینه کردن اخلاق در جامعه همت بگمارد. روایاتی مانند بعثت لاتمم مکارم الاخلاق نیز با توجه به موقعیت خاص خود بیان شده و بعثت را منحصر در امور اخلاقی نکرده است. تشکیل حکومت نیز فعل حضرت بوده و با نصب امام و خلیفه‌ی بعد از خود به این فعل خویش حیات مداوم بخشیده است.  

بنابراین هر دو قول صحیح است که حضرت برای نهادینه‌سازی اخلاق مبعوث شده‌اند و از سوی دیگر در پی تشکیل حکومت نیز بوده‌اند. پرواضح است که اخلاق در سیاست نیز کاربردهای فراوان دارد که اگر یه آن توجه شود، حکومت الهی در بهترین شکل خویش فعالیت خواهد نمود.

در پایان ذکر این نکته نیز ضروری است، کسانی‌که درباره‌ی اخلاقی بودن بعثت پیامبر سخن گفته‌اند، فعل سیاسی ایشان یعنی تشکیل حکومت را نفی نکرده‎اند، و از سوی دیگر، کسانی‌که باور دارند پیامبر برای اخذ قدرت و برپایی حکومت کار کرده‎اند، نهادینه‌سازی اخلاق را در جامعه از سوی ایشان نفی ننموده‌اند.

موضوعات: یادداشت روز
[پنجشنبه 1397-01-30] [ 12:48:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خدای کعبه، رحم کن ...

 

خدای کعبه رحم کن!

محمد! اقرأ باسم ربک الذی خلق

محمد: خواندن نمی‎دانم

بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد، خلق الانسان من علق، انسان را از خون بسته‎ی آویزان آفرید، بخوان به نام پرودگارت.

مبعث یعنی برانگیخته شدن، انتخاب شدن، یعنی سپردن کار بزرگ به آدم بزرگ، انسان بزرگ. 1409 سال پیش در چنین روزی، غار حرا پر از نور شد، اقرأ باسم ربک الذی خلق، و محمد(ص) به نور نبوت مزین گشت. مبارک باد بر او انتخاب شدنش برای امری بزرگ.

انسان جاهل و کافر و مشرک در پرتو نور هدایتگری او عالم و عابد و زاهد شد. مبارک بر انسان روزی‎که در پرتو نور نبوت او به خدای هستی و هستی‎بخش ایمان آورد، دیگر خون و مردار نخورد و فهمید که باید پاک بخورد. دیگر دزدی نکرد و یاد گرفت که باید به حق خود قانع باشد. دخترانش را نکشت و آموخت که باید مهربان و راضی به رضای حق باشد. به همسر خود قانع شد و غض بصر از قرآن شریف آموخت و این‌که باید شهواتش را مهار کند.

اما چه شده که انسان دوباره به جاهلیت خویش رجوع کرده است مانند مردی که همسرش را طلاق رجعی داده و دوباره به او رجوع می‎کند. چه شده که انسان هزاره‌ی سوم غذای پاک نمی‎خورد، اختلاس میلیاردی می‎کند و به حق خود قانع نیست، فرزند انسان را به دنیا نیامده می‎کشند که بتوانند کار کنند، سفر بروند و زندگی بهتری داشته باشند. چه شده که انسان با این‎همه ادعا و عقلانیت به اعصار گذشته رجوع کرده و غیرت و مردانگی را در مقابل همسر از دست داده است و تن به ازدواج‎های سفید و ضربدری و … می‎دهد. چرا انسان این‎گونه به جهالت عشق می‎ورزد و نامش را تمدن می‌گذرد؟

خدای غار حرا! می‌شود به انسان، به مخلوق خودت رحم کنی و زودتر منجی آخرالزمان را برسانی، زمین دارد بوی تعفن می‎گیرد. می‌شود زودتر موعود ادیان به دیوار کعبه تکیه بزند، همان دیواری که روزی شکافته شد و فاطمه بنت اسد را به حضور طلبید؟ خدای کعبه جهان تشنه به صدای انا بقیةالله است، به بشر رحم کن و موعود را به او هدیه بده.

 

موضوعات: مناسبت‌ها
[شنبه 1397-01-25] [ 09:49:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دائم الاضافه ...

 

دائم‎الاضافه

بار دیگر یکی دیگر از فرزندان زهرای مرضیه سلام‎الله‎علیها از خانه‎شان به دارالخلافه برده شد، شکنجه‎ را تجربه کرد و شهادت سهم او از این جهان مادی گشت.

حروف و اسماء دائم‎الاضافه حروفی هستند که حتما باید به چیزی اضافه شوند، گاهی فکر می‎کنم امامان معصوم علیهم‎السلام نسبت به شهادت مانند این حروف و اسماء هستند.

شهادت حتما درجه‎ی مهمی است که انسان را بسیار رشد می‎دهد، اما نمی‎دانم چرا حکام ستم کینه‎ی خاندان نبوت را به دل گرفتند و تا آخرینشان را راحت نگذاشتند و شهادت را سهمشان نمودند. مگر فرزندان خانه‎ی رسالت نمی‎خواستند به انسان‎ها علم و آرامش بدهند، راه بندگی در درگاه حق را بیاموزند و دستشان را بگیرند و تا خانه‎ی دوست برسانند؟

شهادت هفتمین ستاره‎ی احادیث نجوم، هفتمین سرنشین کشتی نجات و هفتمین ثقل حدیث ثقلین به منتظران دوازدهمین فرزند زهرای مرضیه تسلیت باد.

موضوعات: مناسبت‌ها
[پنجشنبه 1397-01-23] [ 02:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سلام بر شما ای شهید سرافراز ...

 

سلام بر شما ای شهید سرافراز!

(به مناسبت شهادت شهید محمدباقر صدر)

امروز 19 فروردین سالگرد شهادت شماست. چیزی که از شما می‎دانستم این بود که کتاب سختی دارید و فهم کتابتان برای همه‎ی طلبه‎ها دشوار است و شاید ته دلم خوشحال بودم که کتابتان سهم امتحانات پایان ترم من نشده است. اما روزی‎که با اندیشه‎هایتان آشنا شدم، آرزو کردم کاش شب‎های پراسترس امتحان من نیز با کتاب حلقه‎ی ثالثه‎ی شما به اتمام می‎رسید.

روزگار در بی‎خبری از تفکرتان گذشت تا این‎که از طریق کانال تلگرامی یکی از اساتید با اندیشه‎هایتان آشنا شدم. آدم حسودی نیستم اما فکر کنم ته دلم به نبوغتان حسادت کردم. در سن جوانی با این‎همه تفکر نو و تازه غنایی به اندیشه‌های اسلامی داده‌اید که تا همیشه‌ی تاریخ اسمتان را جاودانه ساخته است. گاهی فکر می‌کنم اگر شما و اندیشه‌تان مدت بیشتری فرصت حیات در این جهان را می‌یافتید قله‌های علم زودتر فتح می‌شد، شاید پاسخ‌‎هایتان، امروز جهان تشنه را سیراب‌تر می‌کرد.

شما که هیچ وقت در تکالیف واجبتان مقلد نبوده‌اید و پیش از بلوغ از اساتیدتان اجازه‌ی اجتهاد گرفته‌اید، به طلبه‎های عصر هرمنوتیک و تفسیرهای ناهمگون از قرآن شریف، عصر رویش معنویت‎های نوین و هجمه‎های اعتقادی حق بدهید که برای نبوغتان احترام قائل باشیم و برای کشنده‎تان آرزوی عذاب ابدی کنیم.

می‎خواهم با صدای بلند بگویم مرگ بر صدام زمانی‎که خودش شما را شکنجه کرد، موهایتان را کشید و محاسنتان را آتش زد. او ننگ ابدی شهادت مردان و زنان بسیاری را در پرونده‌ی خود دارد و یقینا در صف محشر گرفتاری فراوان دارد، اما شهادت شما دردناک‏تر است. روزی‎که داستان شهادتتان را شنیدم و بعد در جستجوی اینترنتی ان‌را خواندم، بسیار متأثر شدم و گریستم.

یکی از شاکیان صدام من هستم و هیچ‌وقت اورا به‎خاطر شهادتتان نخواهم بخشید، او باید تقاص دورکردن جهان اسلام را از اندیشه‌های شما در دوزخ الهی پس بدهد، همان‎جایی که خودش، خودش را بسوزاند. او جهان اسلام را از وجود بزرگ‎مردی پاک کرد که می‌توانست فلسفه و اقتصاد و اخلاق و تفسیر قرآن را در جهشی بزرگ به ظهور نزدیک‎تر کند.

من حق دارم شاکی صدامی باشم که فهمید تفسیر قرآن شما می‎تواند جامعه‎ی عراق را برای انقلاب آماده کند و کشوری مانند ایران بسازد. اگر در عراق نیز انقلاب رخ می‎داد، دیگر دو کشور مسلمان شیعه با هم نمی‎جنگیدند، این‏همه شهید روی دستان دو ملت تشییع نمی‎شدند و شهیدان زنده‎ی آماده‎ی شهادت روی تخت بیمارستان دوستانشان را به خاطر نمی‎آوردند. اگر انقلاب عراق رخ می‎داد، کشورهایمان ویران نمی‎شد، صنعتمان زودتر پا می‎گرفت و دانشگاه‎هایمان پاسخ‎های بهتری برای جهان پیش رو داشتند. الان برای ای‎کاش‎ها و اگرهای من دیر است، پس شهادتتان را در چنین روزی به جامعه‎ی مسلمان تسلیت می‎گویم و به شما تبریک و دعا می‎کنم که هم‎نشین سیدالشهداء علیه‌السلام باشید.

در پایان یک توقع نیز دارم و آن این‎‌که برایمان دعا کنید که ثابت‎قدم بمانیم و در این صفحات آخرالزمان مشق‎هایمان را خوش‎خط بنگاریم، نمازهایمان را با حضور بخوانیم، قرآن را خوب بفهمیم و معارف علی علیه‎السلام و آلش را یاد بگیریم و منتظر خوب ولی‎نعمت عصرمان، حضرت بقیةالله عجّل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف باشیم. دعا کنید که در این روزهای پرخطر که تیرهای تردید از هر طرف به‎سویمان نشانه می‎رود، خدای کعبه را به تمامی بپرستیم و در دین پیغمبر خاتم شک نکنیم.

موضوعات: مناسبت‌ها
[یکشنبه 1397-01-19] [ 07:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  طلبگی در عصر آخرالزمان ...

 

طلبگی در عصر آخرالزمان

چندسال پیش مدت کوتاهی در مؤسسه‌ای کار می‎کردم که در کنار فعالیت‎های مطبوعاتی و فرهنگی‎اش، به‎طور غیر رسمی حوزه‎ی علمیه‌ی خواهران هم داشت و طلبه می‎پذیرفت. یک‎روز خانمی به مرکز آمد که مانتو و مقنعه پوشیده بود و حجاب خوبی داشت. او می‎خواست در حوزه ثبت‎نام کند و سؤالش این بود که حتما باید چادر داشته باشد. من خیلی تعجب کردم که چطور می‎شود یک‎نفر بخواهد در حوزه تحصیل کند و نداند که چادر الزامی است.

چندسال بعد من به حوزه آمدم و بعد از تمام سطح دو در حوزه مشغول به کار شدم. حالا می‎شنوم طلبه‎هایی هستند که در حوزه چادر می‌پوشند، اما خارج از حوزه با مانتو ظاهر می‎شوند. اما هنوز متعجبم که چرا طلبه درک نمی‎کند حجاب فاطمی جزئی از زندگی طلبگی است.

امروز که درِ حوزه باز است و همه می‎توانند وارد شوند و مدرک هم می‎دهند و با آن مدرک می‎شود در ارگان‌های دولتی کار کرد، آسیب‎های زیّ طلبگی بیشتر می‎شود. نمی‎خواهم بگویم در را ببندیم و فقط از خانواده‎ی روحانیت طلبه جذب کنیم که بسیاری از طلابِ امروز متعلق به قشر متوسط جامعه‎اند که بسیاری از آن‎ها نیز در خانواده‎شان روحانی نداشته‎اند، اما افراد موفق در عرصه‎ی تبلیغ و تحقیق و تدریسند.

نمی‎دانم اشکال کار کجاست که زیّ طلبگی مفهوم واقعی خویش را از دست داده است، یا کسی نمی‎داند سبک زندگی طلبگی یعنی چه؟ نوع پوشش، خوراک، روابط با محرم‎ها و نامحرم‎های فامیل، موسیقی، شرکت در مجالس عروسی و … که برای حضور اجتماعی طلبه لازم است با شیوه‎ی زندگی طلبگی هم‎خوانی ندارد و طلبه برای این‎که بتواند در اجتماع خانواده و فامیل و دوستان ظاهر شود، از دین کم می‎گذارد. نمی‎خواهم بگویم همه‎ی طلاب این‎گونه‎اند، اما همان تعداد اندک نیز باید آسیب‎شناسی شود.

فقه برای کسب درجات معنوی و طی کردن پله‎های کمال از طرف خداوند تعریف شده است، نه آن‎که فقه را دستاویز قرار داده و احکام اولیه‎ی دین را به خاطر زندگی‎های امروزی ثانویه کرد. زندگی طلبگی نیاز به احیاء دارد.

موضوعات: زیّ طلبگی
[پنجشنبه 1397-01-16] [ 04:35:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت