آسمان علم


 
  بازنده‌های صفین ...

 علی

بازنده‌های صفین

 امشب یکی از همان شب‌های دردناک تاریخ است، همان شبی که بازنده‌های جنگ صفین قرآن ناطق را فرق شکافتند و امتی را در سوگ 1400ساله نشاندند؛ هرچند امت نمی‌داند سوگوار است، سوگوار سقیفه و کوچه و قبر در خفا و بقیع و کربلا و … . امت نمی‌داند چرا هرچه می‌دود به جایی نمی‌رسد، دنیایش رنگ نمی‌گیرد و آخرتش در تهاجم فرهنگی دشمن است؛ امت نمی‌داند. اگر می‌دانست، فریادش در چنین شبی به اللهم عجل لویلک الفرج بلند می‎شد و تا فرج محقق نمی‌‌گشت، دعایی دیگر بر زبان نمی‌راند و آرزویی دیکر در قلب نمی‌نشاند.

امت هنوز نادان است. قیمتی‌ترین کلمة تاریخ را فرق شکافته، خودش را از پاک‌ترین خلق خدا محروم کرده و دل در گرو محبت کم‌ترین خس و خاشاک عالم هستی داده و هنوز نفهمیده چرا در دنیای مدرن با این‌همه امکانات، هنوز راضی نشده و خسته و افسرده است.

قرآن ناطق را درک نکرده و چون یهودیان که پیامبرانشان را کشتند، فرزندان اورا شهید نمودند و با خون آنان دنبال دنیایشان رفتند و آخرتشان را تباه کردند و گناه مردمان طول تاریخ 1400ساله را در پروندة عملشان ثبت نمودند. 

امت نمی‌داند و نمی‌خواهد بداند که آوارگی فلسطین و لبنان، ترس و دلهرة عراق و سوریه، گرستگی کودکان یمن و حبس علمای بحرین، آه مردمان مصر و لیبی و تمام مظلومان عالم با ولایت اهل بیت نبوت تمام می‌شود. کاش در چنین شبی همة مظلومان جهان به احترام مهدیِ علی و فاطمه علیهم‌السلام بایستند و از خدا مهدهی بخواهند.

موضوعات: ماه‌های قمری
[یکشنبه 1397-03-13] [ 07:40:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خداوندگار معرفت ...

 

خداوندگار معرفت

نمی‌دانم از کجا شروع کنم، این‌که انسان تاریخ زندگی و فضایل شخصی را بداند، حقوقش را بشناسد، محبتش را تجربه کند، سختی‌هایش را در لابه‌لای اوراق تاریخ بخواند و جایگاهش را در صف دین و دین‌داری لمس کرده باشد، حتی در سال‌روز تولدش و عید غدیرش هم می‌گرید، چه رسد به آن‌که تیغ کینة دشمن و ساده‌لوحان قرآن‌به‌سر اورا به شهادت رسانده باشند.

چقدر سخت است دربارة شهادت فخر همة دوران‌ها، امیرالمؤمنین علیه‌السلام صحبت کنیم. ازچه بگوییم؟ از شجاعتش، جوان‌مردی‌اش، سخاوتش، مهربانی‌اش، همسری‌اش، پدری‌اش، حاکمیتش، ولایتش، ازچه بگوییم؟ این بزرگ‌مرد تاریخ و این امیر حکمت و بیان، آن‌قدر فضیلت دارد که نمی‌دانیم از چه بگوییم.

به قلمم اجازه می‌دهم که پیش برود و خودش بنگارد، از کسانی‌که عدالت و فضایل اورا و البته زمامداری و مهم‌تر از همه ولایت اورا تاب نیاوردند و توطئه کردند. در زندگی حضرت، هیچ جایی به اندازة ثقیفه به او ظلم نشد، و هیچ جایی به اندازه‌ی کوچة بنی‌هاشم برای او دردناک نبود. تصور کنید که به سیدة زنان دو عالم در جلوی چشمان خداوندگار معرفت و ناجی جنگ خیبر جسارت کنند و او مأمور به سکوت باشد و 30 سال زندگی را با خاطرة هر روزة این جسارت بگذراند و با چاه راز بگوید.

خداوندگار معرفت و توحید، کسی‌که خدایش را در دعای کمیل این‌گونه می‌خواند: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا. مگر حضرتش گناه و خطایی مرتکب شده بود که این‎گونه در محضر خدایش، خود را می‌شکند؟ البته که نه، او معصوم است و معصوم حتی خطای سهوی هم نمی‌کند. پس چرا بعد از این‌همه اخلاص در توحید خودش را فانی در حق نمی‌بیند و خدا نمی‌شود؟ برعکس خودش را می‌شکند و عملش را کوچک می‌بیند و در برابر خالق نسبت به عملکردش احساس شرم می‌کند و طلب بخشش می‌نماید. پس بندة خدا تو کجا ایستاده‌ای که تا دری به رویت گشوده شد، معرفتی کسب کردی و چیزی دیدی، خدا را بنده نیستی و سبحانی ما اعظم شأنی (1) سند بندگی‌ات را پاره کرد، و اینک رهروان تو در پی تو برایت باقیات و صالحات می‌فرستند.

ببین خداوندگار معرفت چگونه به خدایش معرفت می‌جوید و با معرفت‌جویی خودت مقایسه کن و ببین کجای اخلاص تو اشکال دارد. اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ: بنگر به اسوه‌ی توحید که راه‌های آسمان را از راه‌های زمین بهتر می‌شناسد، چگونه قرب به معبود را در ذکر و یاد معبود می‌بیند، نه هم‌طرازی با او، او در آخرین لحظه‌ی زندگی‌اش، فزت و رب الکعبه را در خاضعانه‌ترین شکل بندگی، یعنی سجده، گفت و ثابت کرد بنده همیشه بنده است و خدا همیشه خدا. اخلاص یعنی این که در اوج فضیلت باشی و برای خدایت بندگی کنی.

بندگان خدا که راه توحید را اشتباه رفته‌اید، معرفت این‌جاست، بیایید، بیایید: وَ أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِي مِنْ قُرْبِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي شُكْرَكَ. ببینید اندیشه‌ی توحید حضرت امیر علیه‌السلام تا کجا پیش می‌رود، از خدا می‌خواهد اورا با سخاوت و کرم خویش به بارگاه قرب خود راه دهد، همان‌جایی که شما نیز در پی آن هستید. ادامه‌ی کلام حضرت را ببینید، آن‌جا که از پروردگار می‌خواهد اورا شکرگزار نعمتش کند، نعمت قرب الهی. اما تو به محض این‌که چیزی را فهمیدی و پشت دیوار را دیدی، خدا را بنده نیستی، چه رسد به آن‌که شکرگزار نعمت اله باشی.

زهد علی علیه‌السلام و ریاضت اورا در این عبارت ببینید و با احوالات خودتان مقایسه کنید: اللَّهُمَّ … تَجْعَلَنِي بِقِسْمِكَ رَاضِياً قَانِعاً وَ فِي جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً. او حتی رضایت و قناعت از روزی حق را از حق می‌خواهد، او بنده است، بنده‌‌ای مطیع و خاضع که از خدایش می‌خواهد اورا در زهد و خودنگه‌داری یاری رساند. او در اوج اخلاص در توحید است که این‌گونه از خدایش رضایت و قناعت می‌طلبد؛ او تجسم رضاً برضاک است.

ای بنده‌ی خدا! تو به تعبیر قرآن شریف، ضعیف آفریده شده‌ای و در مقابل هست و نیست عالم کم می‌آوری، اگر به چیزی برسی، کبر می‌ورزی و اگر نرسی ،کفر. پس بیا و چون حضرت امیر علیه‌السلام از خدایت تواضع طلب کن، تو به یاری خدایت در همه‌ی احوالات زندگی‌ات نیازمندی وگرنه شیطان قسم‌خورده تورا از وادی بندگی خارج می‌کند و در وادی انحراف می‌نشاند و به تو پوزخند می‌زند.

1-جملة معروف بایزید بسطامی است که اینک در کتاب‌های ادبیات مدارس ما رخنه کرده است و به جای آن‌که معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام بازگو شود، معارف اهل تصوف را به کودکان و نوجوانان ما می‌آموزند.

موضوعات: ائمه معصومین
[جمعه 1397-03-11] [ 11:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  غیرت دینی ...

 

 

غیرت دینی

فزت و رب الکعبه را زمانی گفت که در محراب عبادت و در خاضعانه‌ترین شکل بندگی یعنی سجده قرار داشت. کینه‌ی دشمن و رقص شیطان در مقابل خشکه‌مقدسان، جهانی را به سوگ 1400ساله نشاند. البته که مرگ حق است و همه‌ی آدمیان به‌ناگزیر آن‌را درک می‌کنند، اما شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام تنها شهادت جسم ایشان نبود، شکنجه‌ی ولایت و شهادت عدالت بود، عدالتی که علی علیه‌السلام آورد تا همیشه‌ی تاریخ باقی است که به دست فرزند آخرینش حقوق ازدسته‌رفته را از حلقوم نابکاران گرفته و به حلقوم مستضعفان بازگرداند.

ضربت خوردن علی علیه‌السلام در یکی از بهترین شب‌های سال و شهادت ایشان در شب بهترین دیگر و سوم ایشان در برترین شب، فضیلت بزرگی برای حضرتش است. نابکاران تاریخ تاب فضایلش را نداشتند و زیر توحید او و ایمان او عمل صالح او کمر خم کردند.

اینان برای جدایی شیعه از حضرت امیر یا شاید هم به خاطر کج‎فهمی و اخذ علم از جایی جز ثقلین، ابن‌ملجم را بهشتی معرفی می‌کنند که باعث فزت و رب الکعبه‌ی علی علیه‌السلام و اشک‌ریزان شیعه شد. عمل نابهنجارانه‌ی ابن‌ملجم باعث رستگاری او شد، چراکه همه‌ی عالم وجود خداست و وجود ماسوی‌الله وجودی عَرَضی است. بنابراین همه‌ی عالم خداست و هرآن‌چه‌که انجام بدهند خدایی است. پس ابن‌ملجم مرتکب فعل حرام نشده و بهشتی است.

با این عقیده، دین و دیانت، اخلاق حسنه و الذین امنوا و عملوالصالحات محلی از اعراب ندارد و حکمت خداوند چیزی جز خرافه‌های اهل دیانت نیست.

شیطان، نه کاملا، اما تا حدی در انحراف توحید موفق بوده است که چنین ثمراتی را در کتب ضاله و سخنرانی‌های گمراه‌کننده می‌بینیم. آگاهی لازم است که مجالس اهل‌بیت علیهم‌السلام از لوث وجود انحراف‌های اعتقادی پاک شود. شاید هم غیرت دینی لازم است که همه‌ی شنیده‌هایمان را نپذیریم و علیه آن قیام کنیم.

موضوعات: آسیبهای اعتقادی
 [ 11:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حواشی متروی تهران ...

 

حواشی متروی تهران

آب معدنی خنک، پیراشکی تازه، پفک هندی، ساندویچ تازه، کسی نخواست؟ آب معدنی خنک، … خانم، آب معدنی لطفا، یکی هم به من بدید.

مسئولین محترم متروی تهران کجا هستند؟ یادشان رفته که ماه مبارک رمضان است و نباید اجازه دهند در مترو مواد خوراکی به‌ویژه آب معدنی خنک عرضه شود؟

این‌روزها سفر با متروی تهران خیلی دردناک است، زنانی که شاید خودشان روزه باشند اما آب معدنی می‌فروشند. جدای از بازار داخل مترو که فروشنده‌هایی از کودک 6-7 ساله تا پیرمردها و پیرزن‌های هفتادساله در آن مشغولند، فروش اغذیه و آب معدنی معضل  دیگری است. اجرای احکام دینی در جامعه‌ی اسلامی، یکی از ابتدایی‌ترین نمودهای اسلامی بودن یک جامعه است. حدلقل کاری که مسئول مترو می‌تواند انجام دهد این است که از فروش مواد غذایی جلوگیری کند، امری که برای متروی تهران، حتی در حاشیه هم قرار ندارد.

 

موضوعات: آسیب‌های متروی تهران
 [ 10:57:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  نجات‌غریق ...

 

نجات‌غریق

هوا بارانی است، آسمان ترق تروق می‌کند و ناآرام است، هوا لطیف از رحمت الهی است و درهای آسمان باز. در چنین هوایی، دلم هوای باران کرده است اما نه باران آسمان که می‌بارد، بلکه دلم هوای باران چشم‌هایم را کرده، همان چشم‌هایی که گاهی در خلوت دعا از صاحبش اذن حضور می‌طلبد و صاحبش بی‌تاب شده و به او نهیب می‌زند که مگر در محضر خدا باید اذن بگیری که این‌گونه ادب می‌کنی؟ در محضر خدا از خوف خدا و حتی از شوق خدا باید یک‌سره بباری.

ببارید اشک‌ها و خیس کنید قلب زنگارگرفته را که شاید با بارش پر از ندامت تو زنگارها خداحافظی کنند، مستمر ببارید، طوفانی ببارید و سیاهی‌ها را بشویید و سپیدی‌ها را جای‌گزین کنید.

چه حکمتی است که وقتی رمضان می‌آید، دل‌ها هوای کوی یار می‌کند، شیطانِ در غل و زنجیر عصبانی می‌شود و نقشه می‌کشد. دلم برای بعد رمضان می‌ترسد، روزی‌که شیطان دیوانه‌وار زنجیر پاره می‌کند و به شهر هجوم می‌آورد، خناس و نفاثاتش را می‌طلبد، دلم برای لحظه‌های پر از شیطانِ بعد از رمضان شور می‌زند، دلم برای هوای پاک رمضان تنگ می‌شود.

اشک‌های من ببارید، سپید کنید جامه‌ی بندگی‌ام را و بشویید و محو کنید جامه‌ی پر از گناهم را، ببارید و بشویید لحظه‌های با شیطان بودنم را. اشک‌هایم! آن‌قدر ببارید که بعد از رمضان، اگر سیاه شدم، روسیاه شدم، جامه‌ی بندگی‌ام را کثیف کردم، چیزی زیر کثیفی‌ها نباشد که شرمنده‎تر نباشم. هیچ‌چیز به اندازه‌ی غرق‌شدن در عرق شرم خودم در صف محشر و حضور در محضر عدل و فضل الهی مرا نمی‌ترساند. اشک‌هایم ببارید و مرا از غرق‌شدن در سرای پردلهره‌ی روز حشر برهانید. اشک‌هایم! نجات‌غریق من در دریای شرمندگی باشید.

موضوعات: حدیث نفس
[چهارشنبه 1397-03-09] [ 08:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت