زندگی در جریان است. اشک‌های چشم و تاول‌های پا تمام می‌شود، جامانده‌های اربعین نیز دیگر شاید حسرت نمی‌خورند تا سال آینده کهدوباره جا بمانند و حسرت بین‌الحرمین را با خود این طرف و آن طرف ببرند.

اما زینب روز عاشورا هنوز در راه است، هنوز زنان و کودکانی مانده‌اند که قافله‌سالارشان با موهایی سپید از ره چهل‌روزه و قد خمیده باید آن‌ها را به مدفن النبی ببرد، که شکایت قوم را به رسول برساند.

این‌روزهای زینب سلام‌الله‌علیها هنوز هم سخت است، شاید تشنگی نباشد، علی‌اصغری که در پی آب بگرید، نباشد، اما مادران و دختران و همسرانی که خواب و بیداری‌شان خاطرة تلخ نینوا و کوفه و شام است، هنوز با صدایی محزون و بغضی در گلو و یادی در خاطره به قافله‌سالاری تکیه می‌کنند که یک‌روز صبح تا عصر تمام هستی‌اش را جلوی چشمش به خاک و خون کشیدند، همان‌هایی که روزی در صف یاران علی بودند، آن‌روز دردناک تاریخ بدن فرزندش را به اسب‌ها هدیه دادند.

این‌روزهای زینب هنوز سخت است …

بانو! این‌روزها را هم شما تاب میاورید حتما، اما در میان اشک‌ها و خاطره‌ها به یاد شیعیانی باشید که نه در اربعین امسال پا در رکابتان در کربلا بودند و نه یادت کردند و نه حتی حسرت با حسین بودن را دارند. برایشان دعا کنید که امام زمان ما یار کم دارد، دعا کنید آن‌ها که به قافلة هدایت نرسیدند، سر از خیمة شما درآورند. دعا کنید.

موضوعات: مناسبت‌ها
[پنجشنبه 1397-08-10] [ 01:12:00 ب.ظ ]